امروز☼
يكشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۰، ۱۱:۰۸ ق.ظ
جاتون خالی صبح بعد از مدتها قسمت شد رفتیم حرم
جلوی ضریح اسم تک تکتون تو ذهنم بود
واقعا بهشت غیر از اینه که هیچ غم و غصه توش راه نداره؟؟؟
اونجام که میری همه چی یادت میره
بعدشم به سلامتی با مامی(مخفف مامان جان) رفتیم یه مقداری خرید
هوا ابری بود و خریدامونم که تموم شد بارون شروع شد و تا رسیدیم خونه دیگه برف شدید شده بود
الانم هنوز ادامه داره و بادم زیاد میاد
یه بارم برق قطع و وصل شد یه لحظه و سیستم ریست شد و نوشته هام پاک شدن
رسیدیم خالم(دختر خاله ی مامی) زنگ زد
یه خوابایی واسه من دیده بود و میخواست ببینه چه خبره آیا؟؟؟
بدبختی میگه هم خودم این خوابو دیدم هم فاطمه (دختر بزرگش)
گفتم والا از اون خبرا نیس
نزدیک ترین مهمونی که در پیش داریم سالگرد آقاجونمه که ۲۰ بهمنه
کلیم ازم تعریف کرد و هندونه زیر بغلمون داد
دیگه فهمیدم گزینه هایی برای من در نظر داره و شروع کرد به پرسیدن از اینکه سلیقه من چیه ؟؟؟
منم ناچارا براش توضیح دادم
همه رو بسیار تحسین کرد و گفت مثل خودم فکر میکنی و ....ولی آخرش یه چیزی گفتم که فک کنم دیگه همه مورداش ملقی شد
گفتم باید سنش 30 به بالا باشه!!!
به زودی سلایقمو میذارم بخونین و نظرات سازنده هم بدین
♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪ ♥ ♪
آقای پدر هم که دو روز پیش توسط بنده سرما داده شدن و مریض تشریف دارن
*******************************
راستیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــی...رویا (بیقرار) اونم مریض شده
فکر کنم اونم از من گرفته
از بس هی به من ویروسمو و سیستمم گیر داد آخر خودشم ویروسی شد
خلاصه دعا کنید زودتر خوب بشه که بیاد
☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼ ☼
من به عنوان عامل مخرب ویروسی شناخته شدم
اوباما اگه از وجودم با خبر بشه حتما بهم پیشنهاد همکاری میده
اگه ویزای امریکا رو بده شاید باهاش همکاری کنم
نه امریکا دوست ندارم ایتالیا بهتره
حالا فکرامو بکنم بعدا خبر میدم
۹۰/۱۱/۰۹