افطاری
دوشنبه, ۹ مرداد ۱۳۹۱، ۰۸:۲۷ ب.ظ
چند سالی بود افطاریمونو تو رستوران نزدیک خونه میگرفتیم و همه رو یه جا دعوت میکردیم.بعدم تا آخر ماه رمضون حالشو میبردیم
تنها مشکلاتی که پیش اومد تو این مدت:
1- شوهر عمه کوچیکم دیگه به افطاری ما نیومد(خانوادشم نیومدن دیگه طبیعتا)
چرا؟چون فرمودن افطاری تو رستوران خوب نیست و ما دوست داریم تو خونه باشه تا دور هم باشیم و .....
و این آقا سالهای ساله که هیچ مهمونی تو خونش نداده!!!!فقط دوس داره برن خونش ببیننش یکی دوساعتی و برن(کلا آدم نرمالی نیست)
2-خاله بزرگ هم افاضه کلام نمودن که رستوران خوب نیست تو خونه بهتره و دور همیم و بعدش یه کم میشینیم و.......
ایشونم کلا سالی یه بار همین ماه رمضونه که دعوت میکنن (چند سالیه که دعوت میکنن)
حالا
وقتی مهمونی تو خونه بود: کلا دخترای فامیل مامانم فقط یه دختر داییم بود
که گاهی کمک میکرد بقیه حتی بلند نمیشدن یه ظرف جا به جا کنن
هنوز سفره جمع نشده دستور میدادن چایی بیار!!!
و دور هم میشستن پای سریالای مسخره تلویزیون و زل میزدن بهش و تموم که میشد همه سریع میرفتن تا به فیلم بعدی برسن
البته
بنده طی عملیاتی این رسمو که همه ی دخترای فامبل میشستن و دست به سیاه و
سفید نمیزدن تو هیچ خونه ای رو شکستم و شوخی شوخی از خونه ی داییم هم خودم
بلند شدم و هم بقیه رو بلند کردم که کمک کنن
و از اون به بعد بود که
روابط بچه ها تو خانواده مامانم روز به روز بهتر شد و الانم دیگه همه تو
مهمونیا بلند میشن کمک میکنن(هنوز نوبت ما نشده چون تا پارسال رستوران بود)
خلاصه
که امسال چون یه هفته قبل ماه رمضون داداش محترم خونه دار شدن و بسیار
بسیار خرجهای فراوان روی دست پدر بنده گذاشتن امسال از رستوران خبری نیست
اصلا حسش نیست خداییش!!
خانواده بابام اینا پایه ان تو کمک.قبلنا فقط دختر عمه هام بودن
چقدر میخندیدیم با این عسل.تمام مدت با هم کل کل داشتیم و هر و کرمون بلند بود تو آشپزخونه
حیف که دیگه نیست....نیستن
۹۱/۰۵/۰۹