عید به بعد.....
سه شنبه, ۳۱ مرداد ۱۳۹۱، ۰۹:۰۶ ق.ظ
30 روز ماه رمضون نیم کیلو جا به جا نشدیم هیچ اضافه هم شد حالا تو این دو روزه 2کیلو کم شدم یهو!!!!
هنوز عادت نکردم نهار بخورم.....البته گرمی هوا هم اصلا بی تاثیر نیست
آبجی جان در مسافرت به سر میبرن به اتفاق خانواده ی همسر!!!!!!!!!!!!
قربونت برم خدا چه جوری بعضی ادما از این رو به اون رو میشنااااااااا!!!!!!!!!!!!!!
هیچ زوریم در کار نبوده...کاملا خودخواسته...همینه که جالبه
ببخشید فعلا جواب نمیدم این کمر درد مسخره نمیذاره زیاد پشت میز بشینم
شب عید خاله جان یه سکته ی خفیف نمودن ..بچه ها به زور بردنش بیمارستان
الان 3روزه بیمارستان بخش مراقبت های ویژه است
این خاله جان ما مث مامان بنده یه توهماتی دارن
مثلا
چون مامانشون تو سن40سالگی به خاطر بیماری قلبی تو بیمارستان فوت کردن این
دونفرم به سن 40 که رسیده بودن میگفتن :منم مث مامانم دارم میمیرم تو این
سن!!!!!!!!!!!!!
حالا چه ربطی داره خدا میدونه کلا سن دپرسی بود
خودمونو کشتیم تا از سرش در بیاریم
بچه های خالمم همین درگیریو با مامانشون داشتن(خالم 10 سالی از مامانم بزرگتره)
حالا هم خاله جان تو همون بیمارستانین که مامانشون بوده و با خودش به این نتیجه رسیده که داره میمیره واسه همین اینجاست!!!
حسابی خودشو باخته
آخه عزیز من کی به تو میگه وقتی حالت خوب نیست به زور روزه بگیری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
خدا که نماز روزه ی اینجوری نمیخواد آخه
اونایی که باید میگرفتن نگرفتن اونوقت عده ایم مث این خاله جان از اون طرف بوم میافتن
دکترا هم که قربونشون برم اینقده وقت شناسن!!!قرار بوده 10 بیاد واسه آنژیو هنوز نیومده
۹۱/۰۵/۳۱