خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

تابلو

جمعه, ۲۸ مهر ۱۳۹۱، ۰۴:۰۱ ب.ظ
دو سه شب پیش داداشم و خانومش میخواستن برن نمایشگاه بین المللی (مشهد) نمایشگاه لوازم خونگی و صنایع دیجیتال بود خیر سرشون دنبال منم اومدن و منو بردن که مثلا تو خونه دلم نگیره مامی که گفت حوصله ندارم و پام درد میکنه آبجیمم که خونه ما بود...خلاصه رفتیم ولی بار آخرم بود...از بس اینا لوس بازی درآوردن رفتن رو اعصابم عین بچه ها هی این اونو هول میداد اون با دستش میزد تو شکم این باز اون قهر میکرد و ناز میاورد این میرفت دنبالش و میکشیدش......... اصن یه وضی بود ...حالم داشت بهم میخورد از این همه رفتارای سبک و جلف آدم باید شخصیت خودشو حفظ کنه اینا اسمش دوست داشتن نیست!!! بچه بازیه و در نهایت هم به بی احترامی میرسه اصن ینی چی که بخوای زنتو یا شوهرتو هی ضایع کنی؟؟؟ اه اه اه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۷/۲۸
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.