نمایشگاه
جمعه, ۵ آبان ۱۳۹۱، ۰۱:۲۰ ب.ظ
اسمش نمایشگاه ورزش و اوقات فراقت بود
دو تا سالن داشت
یکیش فقط ورزشی بود
تقریبا همه ورزشا بود همه میتونستن از وسایل به راحتی استفاده کنن
حتی یه جا وسطی هم بازی میکردن!
فقط شنا بود که محدود شده بود به غرفه ای برای فروش بلیط موج های آبی!
سالن بعدی هم اوقات فراقت بود و شامل کارای دستی و هنری و کامپیوتر میشد
خوب بود
فقط اینکه من تنها بودم!
مامان که تا یه هفته نباید زیاد راه بره(هرچند خیلیم توجه نمیکنه)
بابا هم اونجا تو قسمت ورزشیا غرفه داشتن و رفت اونجا البته گفت یه دوری بزن خواستی بری سالن بعد بگو با هم بریم
منم یه دور زدم بعد که رفتم سمتش دیدم مشغوله این بود که خودم رفتم
حقیقتش اصلا نمیخواستم برم اینقدر اصرار کردن که مجبور شدم برم
کلیم
ترافیک بود دم پارکینگ به خاطر اینکه یه پارکینگشو شهرداری داده بود به
جمعه بازار ماشین!(هنر شهردارمونه) نمیدونین چه وضع افتضاحی بود.درست یه
ساعت معطل بودیم!
مامان به خاطر سیاتیکش دکتر بهش زالو تجویز کرده بود
واسه همین چند روزیه نمیتونه زیاد راه بره این بود که من میخواستم بمونم پیشش که تنها نمونه اما نذاشتن دیگه!
دوباره دیشب اون کابوس مسخره رو دیدم و بازم به یه شکل متفاوت!
آدمیکه تو آخرین لحظات عوض شد!
داشتم دیوونه میشدم
خدای من .................................
صبح تو ماشین خودمو تو آیینه نگاه میکردم ...دیدم چقدر صورتم لاغر شده
۹۱/۰۸/۰۵