خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

بیداری

دوشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۱، ۱۰:۲۳ ب.ظ
یهو از خواب پریدم محکم زدم تو صورتم و گفتم خاک بر سرم کلاس داشتم امروز غیبت خوردم!!!! سریع به ساعت نگاه کردم 7 صبح روز یک شنبه بود (کلاس جمعم 8:30 صبح روز جمعه است و بقیش ظهر شروع میشه) بعد همزمان هم یادم اومد که کلاسم ساعت 8:30 هست و هنوز وقت دارم و هم اینکه امروز جمعه نیست.... و همینطور که دوباره داشتم سرمو رو بالشت میذاشتم از اولین چیزی که یادم اومد بیشتر خوشحال بودم! خدا میدونه چند بار در طول خوابم شبانه یا ظهرم بیدار میشم با استرس و فکر میکنم کلاسم دیر شده!!!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۲/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.