تلخترین حقیقت
يكشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۲، ۰۶:۰۰ ب.ظ
مشکل خیلی از ماها با پدر مادرامون اینه که حاضر نیستن بهمون اعتماد کنن!
همیشه فکر میکنن کاری ک میخوایم بکنیم اگر با تفکر و منطق اونا جور در نیاد پس داریم اشتباه میکنیم
و در مقابل خودشون مرتکب اشتباه نمیشن
اگه ما اشتباه کنیم باید عمری سرزنش بشیم و تا مدتها از هر تصمیم گیری و کاری بکشیم کنار
ولی اگه خودشون اشتباه کنن چون پدر و مادرن اشکالی نداره
نمیخوان قبول کنن ما بچه هاشون!انسانهای مستقلی آفریده شدیم
ما هم حق داریم مثل اونا گاهی اشتباهات رو تجربه کنیم
آدما تا اشتباه نکنن و تجربه نکنن بزرگ نمیشن
نمیفهمن
قدر داشته هاشونو نمیدونن
نمیتونن اصلا زندگی کنن
مگه پدر و مادر تا کی هستن که بخوان همیشه از اشتباهات جلوگیری کنن؟؟؟؟
من نمیگم اعتماد 100 درصد از اول باشه
اما
اگه به تربیت خودشون از اول اعتماد دارن باید به بچه شونم اعتماد کنن.اگرم
نقصی هست برمیگگرده به اشتباهاتشون تو تربیت و دیگه همیشه با امر و نهی
نمیشه جلوی اشتباه و گرفت
از یه سنی به بعد دیگه شنیدن این امر و نهیا ظرفیت آدمو تموم میکنه
یه
عده اینجورین که حتی بچه ها متاهل میشن و کاملا هم مستقل میشن باز میخوان
سر در بیارن ک چیکار میکنن و هی مراقبن و بعضی جاها هم منجر ب دخالتهای
زیادی و دلخوری میشه
مقابلشم عده ای هستن اینقدر از اول بچه هارو ول کردن که .......
تو رو خدا یه کم کوتاه بیاین
این همه مراقبت از یه جایی ب بعد میشه اسارت زنجیر قفس زندان........
و از ی جایی ب بعد دیگه زندانی از قفس فرار میکنه
حالا ب هر شکلی
این دنیای مجازی هم یه جاییه واسه فرار
۹۲/۰۴/۳۰