خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

چند نقطه ی کوتاه

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۱۰:۲۳ ق.ظ
ماه رمضان از نیمه که میگذره میافته تو سراشیبی به سرعت میره و از ما دور میشه..... مخصوصا شبای قدرش خدایا خیلی شرمنده ام و خیلیم ازت ممنونم که چشم پوشی میکنی♥ دیشب افطاریمونم برگزار شد و .... خوب بود فقط قسمت آخرش زیاد خوب نبود اینکه خاله بزرگم و دختراش بعد از تمام شدن افطاری اومدن خونه مون و تا حدود 12 بودن اینش بد نبود! چون در هر صورت ما تنها بودیم ولی وای از این زبون......این خاله جان همینجور تمام فامیل و دور کرد..... این زبون دیشب تا کجاها که نرفت..... هرچیم ما یا بچه هاش بحث و عوض میکردیم ..... خدا آدمو پیر بد زبون نکنه....پیری که بشینه با غیبت وقتشو بگذرونه.....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۷
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.