تخم مرغ ترک خورده
شنبه, ۲۳ شهریور ۱۳۹۲، ۰۳:۵۱ ب.ظ
فردا چهلمه و 3 روز بعدشم عروسی!
خیلی خسته ام...این روزا خیلی زود باید بگذرن و تموم شن
دوبار
خواب عمه رو دیدم و هر دوبار میدونستم که میره و دیگه نمیبینمش به شدت
بغلش کردم و بوسیدمش و کلی تو بغلش گریه کردم...چی میشد اگه...؟؟؟
داره
عید میاد و هیچ حال و هوای عید ندارم...یاد اون عیدی افتادم که پاشدم صبح
رفتم حرم...3سال پیش بود و سر پر شوری داشتم...روز تولد امام رضا 7صبح
پاشدم رفتم حرم و 8 رسیدم...چه سکوت عجیبی بود تا وقتی که ساعت 8 شد و به
نیت امام هشتم نقاره خونه شروع کرد به زدن و سکوت شکست...چه حس و حال خوبی
داشتم...جای سوزن انداز نبود...برگشتم خونه ...خیلی حالم خوب بود...خدایا
شکرت
دلم میخواست هنوزم میتونستم به دوست داشتنت فکر کنم و ته دلم یه
چلچراغ روشن شه! ولی الان همون شمعه هم آب شده کلا ریخته اون ته مها :))
به
سمی گفتم آماده باش همین که ماشینتو راه انداختی باید بیای گل پسرای منو
(خروسامو) ببری خونه باغتون پیش جوجه های خودت نگهشون داری.هروقتم مرغات
تخم کردن سهم منم بذار کنار چون قطعا خروسای منم سهیمن :)) فقط نمیدونم چرا
خروسام قدقد میکنن :|
البته صوت بلبلیم میزنن :|
شاید تخمم گذاشتن خدارو چه دیدی!! :|
آبجی من یه آذرماهیه که همیشه رو اعصابم بوده و هنوزم هست! همیشه متوقع و طلبکار
۹۲/۰۶/۲۳