از اون روزا
شنبه, ۴ آبان ۱۳۹۲، ۰۶:۰۹ ب.ظ
صبح
من زودتر از همه رسیدم...با مامی بودم...فک کردیم شیفت و تحویل گرفتن و
مامی رفت در زد چون جفتمون گوشیامونو جا گذاشته بودیم خونه!!!!
وقتی کسی نیومد فهمیدیم هنوز نیومدن...چند لحظه بعد یکی از آقایون اومد بیرون و متعجب مارو نگاه کرد و رفت :|
وقتی رفت تازه دیدیم بله حوا جون (مدیر شیفت) دارن تشریف میارن از دور
تا اینجا شد دوتا!! گوشی+ضایع شدن
چون
همه دیر اومدن من سریع رفتم سر شیفت و یادم رفت غذامو ببرم بذارم تو
یخچال======= موقع ناهار ظرفمو همونجا پیدا کردم...یادشون رفته بود ببرن
پایین گرمش کنن و من غذای سرد خوردم :|
شیفت آخر ظرفمو تو کفشداری پیدا کردم....یادشون رفته بود بشورن :|
برگشتنا اتوبوس لعنتی ایستگاهی که میخواستم پیاده شم و نگه نداشت در نتیجه یک ایستگاه تو تاریکی و خلوتی برگشتم عقب :|
۹۲/۰۸/۰۴