تقویم پر تکرار
دوشنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۲، ۰۵:۵۸ ب.ظ
محرمم رسید بالاخره
دوس دارم این ماه و مخصوصا دهه ی اول
هرسال روز تاسوعا عمه خونش برنامه داشت و شله میداد ...یادش بخیر
گرچه چندان تمایلی به شرکت تو مراسمش نداشتیم هیچ وقت...به خاطر مسائلی که بود
فقط فامیلا بودیم...ماها+فامیلای شوهرای دختراش
ولی خب حالا که دیگه نیست....
از طرفی اون روزا رو دوست دارم بریم حرم...از طرفیم نه...به خاطر شلوغی بیش از حدش...
روزای محرم و دوست دارم...قبلنا بیشتر دوست داشتم...خیلی بیشتر...نکنه دلسرد شدم؟
نه اینا چیزایی نیستن که ازشون دلسرد بشم...موضوع اینه که سرریز شدم
یه جایی تو همین تاریخا بود که جا موندم
======
چند روزه کمر درد داشتم که امروز بیشتر شد...تمرینمو کم کردم که بدتر نشه ولی اصلا بهم حال نداد این بود که زودی تمومش کردم....
فک کنم از نشستن زیاد این چند روزه است...اعصابم که نداشتم بدتر شد
امروز خیلی بهم سخت گذشت...ناخودآگاه اعصابم خورد بود!!
نمیدونم شاید جریان مُطی هم تو این یکی دو روزه دخیل بوده تو ناراحتی امروزم
همش فک میکنم تو این مدت چی کشیده و الان چه حالی داره دختره طفل معصوم......
ولی امروز یه تاریخ بود که ناخواسته فکرم درگیرش بود
تو ذهنم به خودم میگفتم هیچ مهم نیست! واقعا هم فکر میکنم نیست! اما چرا اینقدر به هم ریختم و نمیدونم؟؟!!
این روزا از حالا به بعد زیادن...خدای من ...چطور باید باهاش کنار بیام!!
نمیخوام
به چیزی فکر کنم...گاهی حس میکنم فکرم کاملا خالیه...متمرکزش میکنم رو
چیزای دیگه...گاهی یه حواس پرتیایی میکنم که یهو بهم میگن " هیچ معلوم هست
حواست کجا بوده؟؟؟؟؟ " ... خودمم نمیدونم....در واقع هیچ جا و همه جا
حتی این علامت تعجب!
۹۲/۰۸/۱۳