یه نصف روز شیرین
سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۲، ۱۲:۳۸ ب.ظ
صبح تا ظهر حرم بودم
10 رسیدم و تا نماز موندم...بعد نماز برگشتم..1 خونه بودم
خیلی خوب بود..اصلا دلم نمیخواست برگردم خونه :(
یه خانومی بهم شکلات داد
سر سفره گفتم عصری میرم هیات.پاشدین دیدین نیستم باز نگین بی خبر رفتی....
اصلا یه تعارفم نزد این باباجان که خب وایسا خودم ببرمت :((
اینجور جاها که فقط کار خودمه باید خودم برم و بیام....حالا بماند اگه از اون طرف دیر شه کلی غرغر میکنن!!!
ولی....ای بابا
راستش اصلا حسش نیست راه به این طولانی اونم این وقت روز خودم پاشم برم و بیام...
۹۲/۱۱/۰۱