نقشی از حقیقت
سه شنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۴، ۰۱:۳۶ ب.ظ
سرانجام حقیقت میان ما عریان شد
و آنچه به نگاه درآمد چشمهایت را خاکستری تر کرد
گویی پرده ای از جلوش جشمهایت برداشته شد
هنوز اعترافات تلخ تری هم هستند
اما آنقدرها هم بیرحم نیستم که به زبانشان بیاورم
نمیخواهم بیش از این بغض های گره شده در گلویت بترکد
همینکه گاه گاهی با غصه زل میزنی، عذابم میدهد
من شرمسارم..
از اینکه هیچ کاری از من ساخته نیست
جز خنده های ناگهانی و از سر دل که هیچ عمق و حقیقتی ندارند
اما شاید برای لحظاتی وانمود کنیم غمی وجود ندارد
۹۴/۰۲/۰۸