دوزخ نزدیک و بهشت دور
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۴ ب.ظ
یه وقتاییم با خودم فکر میکنم این همه دویدن براچی؟
تا کی؟
بعد باز شیطون و لعنت میکنم و میگم ..برو بی خیال فقط مواظب باش غرق نشی
مدت زیادیه انگار دارم تو یه دنیای خیالی زندگی میکنم یا شاید بشه گفت چیزی شبیه برزخ..وقتی که نمیدونی کجای قصه ی خودت ایستادی؟؟!! حسی به کارایی که میکنی نداری و فقط منتظری دادگاه اَلَم بشه و حکم جاری و وضعیتت معلوم که بهشتی هستی یا جهنمی؟؟!!
با همه ی اینها فقط و فقط شکر
بابت تمام داشته ها که کم هم نیستن
دیروز گفت تو ماموریتم..میگفت حلالم کن و از بقیه بچه ها هم حلالیت بگیر از طرف من ..یادم رفته بهشون بگم خودم..هرچی بوده شوخی بوده...
من فقط دعاش میکنم..امیدوارم این جنگ لعنتی هم به زودی تموم بشه و همه شون به سلامت برگردن پیش خانواده های نگرانشون...هرچند خودشون دست از زندگی شستن..
کمی خسته ام از کارای این هفته ..کمی سردرد و کمی دندون درد و کمی دلگیر..همه ی اینها با هم معجون جالبی باید بشه!!!
شاگردام خانومای 45به بالا هستن و حتی 60ساله هم دارم و البته 3-4تایی حدود 30
به سختی یاد میگیرین..بدنهای سفت و منقبضی دارن..من توقع ندارم بی عیب و نقص بشن ولی وقتی سرناجی صندلی میذاره میشینه درست کنار محل برگزاری کلاسم یه طوری میشم انگار میخوام برای تیم اینارو آماده کنم!!
تعدادشونم که کم نیست.. ولی خب خوبه.. باید مدام بهشون روحیه بدم که میتونی..یاد میگیری..خوبی..
نمیدونم چرا اصلا دل و دماغ استخر و کلاس و کلا سر آب نشستن و ندارم؟!؟!
ولی نمیخوام ناشکری کنم که میدونم اینم اگه از دست بدم اعصاب و روانم پاک میشه به کل
تا کی؟
بعد باز شیطون و لعنت میکنم و میگم ..برو بی خیال فقط مواظب باش غرق نشی
مدت زیادیه انگار دارم تو یه دنیای خیالی زندگی میکنم یا شاید بشه گفت چیزی شبیه برزخ..وقتی که نمیدونی کجای قصه ی خودت ایستادی؟؟!! حسی به کارایی که میکنی نداری و فقط منتظری دادگاه اَلَم بشه و حکم جاری و وضعیتت معلوم که بهشتی هستی یا جهنمی؟؟!!
با همه ی اینها فقط و فقط شکر
بابت تمام داشته ها که کم هم نیستن
دیروز گفت تو ماموریتم..میگفت حلالم کن و از بقیه بچه ها هم حلالیت بگیر از طرف من ..یادم رفته بهشون بگم خودم..هرچی بوده شوخی بوده...
من فقط دعاش میکنم..امیدوارم این جنگ لعنتی هم به زودی تموم بشه و همه شون به سلامت برگردن پیش خانواده های نگرانشون...هرچند خودشون دست از زندگی شستن..
کمی خسته ام از کارای این هفته ..کمی سردرد و کمی دندون درد و کمی دلگیر..همه ی اینها با هم معجون جالبی باید بشه!!!
شاگردام خانومای 45به بالا هستن و حتی 60ساله هم دارم و البته 3-4تایی حدود 30
به سختی یاد میگیرین..بدنهای سفت و منقبضی دارن..من توقع ندارم بی عیب و نقص بشن ولی وقتی سرناجی صندلی میذاره میشینه درست کنار محل برگزاری کلاسم یه طوری میشم انگار میخوام برای تیم اینارو آماده کنم!!
تعدادشونم که کم نیست.. ولی خب خوبه.. باید مدام بهشون روحیه بدم که میتونی..یاد میگیری..خوبی..
نمیدونم چرا اصلا دل و دماغ استخر و کلاس و کلا سر آب نشستن و ندارم؟!؟!
ولی نمیخوام ناشکری کنم که میدونم اینم اگه از دست بدم اعصاب و روانم پاک میشه به کل
۹۴/۰۷/۱۱