وقت خراب کاری فقط خونسرد باشید!
شنبه, ۲۳ آبان ۱۳۹۴، ۰۴:۴۹ ب.ظ
نکته ی مهم اینه که وقتی تو یه کاری که خیلیم تبحر دارین!! سوتی مدین خیلی خونسرد به کارتون ادامه بدین!
بعضی کارای محوله به خاطر اینکه میدونین جهت امتحان شدنتون به شما سپرده شده و ارزش چندانیم نداره تمام حواستونو به خودش معطوف نمیکنه
و ممکنه یه اشتباه فاحشی بکنید که هیچ وقت در مورد با ارزش تر ها چنین تجربه ای نداشتین!!
اینجاست که انشگت حیرت به دهان میگیرین که چرا اینطور شد؟؟؟؟
یهو تصمیم میگیرم حسابی به خودم برسم و کارهای خاق العاده ای در رابطه با خودم انجام بدم و انجامم میدم..اما ناگهان نمیدونم چه اتفاقی میافته که همونجا متوقف میشن!
مثلا برداشتن چند تا دونه خال کمرنگ از روی صورتم حرکتی بود که یکساله براش برنامه ریختم و همیشه ام مردد بودم یا از منبع دور بودم اما بالاخره انجامش دادم
روز اول با دیدن زخمهای به جا مونده که شبیه ابله مرغونهایی بودن که جاشون سیاه شده! گفتم تا همینجا کافیه دیگه ادامه نمیدم وحالا که اون زخمها بر طرف شدن و فقط یه رد صورتی شبیه جای جوش به جا مونده میگم هنوز چند تا دونه ریز هست که به چشم نمیاد اما برداشتنشون پوستمو صاف تر میکنه پس بعد از خوب شدن اینا میرم سراغ بقیه..
حالا این نقشه کی به واقعیت تبدیل بشه خدا میدونه..
یا درست کردن ماسک عسل و روغن زیتون که امروز 2ساعتی روی صورتم بود و بعد از شستنشون حس خیلی خوبی از به خود رسیدگی داشتم و با خودم میگم هفته ای یکبار باید انجام بشه...اما یادم میاد پارسال جوانه گندم درست کردم و قرار شد هفته ای یکبار با عسل مخلوط و استفاده کنم و فکر میکنم مامان ریختشون دور بسکه طولانی شد و استفاده نشدن
دلم میخواد یه کلاس پیلاتس ثبت نام کنم اما نمیخوام خستگی رفت و آمد به تنم بمونه و از کارام بمونه بنابراین اگه خدا خواست و ماشین خریدم اولین کار ثبت نام تو یه دوره ی پیلاتسه که خیلی برام مفیده به جهات زیادی و بهتره بگم سخت بهش نیاز دارم
شنا به تنهایی کافی نیست
شنا خستگی عضلات و میگیره و حس خیلی خوبی میده به آدم اما برای امثال من با مسائل جسمی که از خودم سراغ دارم باید ورزشی مثل پیلاتش هم باشه حتما
حتی دلم میخواد بعد از گرفتن ماشین با سمیه (تنها کسی که از دوستان مجرد برام باقی مونده ) قرار بذاریم پارک و اونجا دور پارک پیاده روی کنیم..
برای این مورد آخری جز اون یک نفر کسی دیگه رو سراغ ندارم...
به هر حال الان فکر میکنم داشتن یک سواری شخصی کمک زیادی بهم خواهد کرد در جهت هم کارهام و هم سلامتی و روحیم خدا میدونه بعدشم روی همین افکار باقی خواهم موند یا نه
گرمای عجیب این چند روز بالاخره خودنمایی کرد در قالب یک باد و طوفان خفن و حالا که دارم مینویسم از پنجره اتاقم آسمون سیاه و میبینم و باد تندی که برگها رو به این طرف و اون طرف میبره و فکر میکنم که کارگاه من چقدر سرد میشه!
البته بخاری رسید ولی قدم بعدی یعنی نصبش زمان زیادی میبره..
و بالاخره اینکه از شک کردن نترسید!
از اینکه دیگران تو دلتون شک و تردید به چیزی یا کسی که سخت بهش اعتقاد دارین ترس نداشته باشین
همه ی این شک و تردیدها لازم و حتی ضروریه تا آدم یقینش بیشتر بشه به انتخاب خودش!
خیلی تو فکر دوستم مریم هستم.دوستی که مدتها تو بلاگفا میخوندمش و اونم منو میخوند گرچه کمتر اظهار نظر میکرد یا اغلب به صورت خصوصی ولی من خیلی تو فکرشم..اینکه اونم خیلی وقت پیش عمه شده..اسم برادر زادش چیه و چه حسی داره..و ...امیدوارم هرجایی هست موفق باشه و سالم♥
بعضی کارای محوله به خاطر اینکه میدونین جهت امتحان شدنتون به شما سپرده شده و ارزش چندانیم نداره تمام حواستونو به خودش معطوف نمیکنه
و ممکنه یه اشتباه فاحشی بکنید که هیچ وقت در مورد با ارزش تر ها چنین تجربه ای نداشتین!!
اینجاست که انشگت حیرت به دهان میگیرین که چرا اینطور شد؟؟؟؟
یهو تصمیم میگیرم حسابی به خودم برسم و کارهای خاق العاده ای در رابطه با خودم انجام بدم و انجامم میدم..اما ناگهان نمیدونم چه اتفاقی میافته که همونجا متوقف میشن!
مثلا برداشتن چند تا دونه خال کمرنگ از روی صورتم حرکتی بود که یکساله براش برنامه ریختم و همیشه ام مردد بودم یا از منبع دور بودم اما بالاخره انجامش دادم
روز اول با دیدن زخمهای به جا مونده که شبیه ابله مرغونهایی بودن که جاشون سیاه شده! گفتم تا همینجا کافیه دیگه ادامه نمیدم وحالا که اون زخمها بر طرف شدن و فقط یه رد صورتی شبیه جای جوش به جا مونده میگم هنوز چند تا دونه ریز هست که به چشم نمیاد اما برداشتنشون پوستمو صاف تر میکنه پس بعد از خوب شدن اینا میرم سراغ بقیه..
حالا این نقشه کی به واقعیت تبدیل بشه خدا میدونه..
یا درست کردن ماسک عسل و روغن زیتون که امروز 2ساعتی روی صورتم بود و بعد از شستنشون حس خیلی خوبی از به خود رسیدگی داشتم و با خودم میگم هفته ای یکبار باید انجام بشه...اما یادم میاد پارسال جوانه گندم درست کردم و قرار شد هفته ای یکبار با عسل مخلوط و استفاده کنم و فکر میکنم مامان ریختشون دور بسکه طولانی شد و استفاده نشدن
دلم میخواد یه کلاس پیلاتس ثبت نام کنم اما نمیخوام خستگی رفت و آمد به تنم بمونه و از کارام بمونه بنابراین اگه خدا خواست و ماشین خریدم اولین کار ثبت نام تو یه دوره ی پیلاتسه که خیلی برام مفیده به جهات زیادی و بهتره بگم سخت بهش نیاز دارم
شنا به تنهایی کافی نیست
شنا خستگی عضلات و میگیره و حس خیلی خوبی میده به آدم اما برای امثال من با مسائل جسمی که از خودم سراغ دارم باید ورزشی مثل پیلاتش هم باشه حتما
حتی دلم میخواد بعد از گرفتن ماشین با سمیه (تنها کسی که از دوستان مجرد برام باقی مونده ) قرار بذاریم پارک و اونجا دور پارک پیاده روی کنیم..
برای این مورد آخری جز اون یک نفر کسی دیگه رو سراغ ندارم...
به هر حال الان فکر میکنم داشتن یک سواری شخصی کمک زیادی بهم خواهد کرد در جهت هم کارهام و هم سلامتی و روحیم خدا میدونه بعدشم روی همین افکار باقی خواهم موند یا نه
گرمای عجیب این چند روز بالاخره خودنمایی کرد در قالب یک باد و طوفان خفن و حالا که دارم مینویسم از پنجره اتاقم آسمون سیاه و میبینم و باد تندی که برگها رو به این طرف و اون طرف میبره و فکر میکنم که کارگاه من چقدر سرد میشه!
البته بخاری رسید ولی قدم بعدی یعنی نصبش زمان زیادی میبره..
و بالاخره اینکه از شک کردن نترسید!
از اینکه دیگران تو دلتون شک و تردید به چیزی یا کسی که سخت بهش اعتقاد دارین ترس نداشته باشین
همه ی این شک و تردیدها لازم و حتی ضروریه تا آدم یقینش بیشتر بشه به انتخاب خودش!
خیلی تو فکر دوستم مریم هستم.دوستی که مدتها تو بلاگفا میخوندمش و اونم منو میخوند گرچه کمتر اظهار نظر میکرد یا اغلب به صورت خصوصی ولی من خیلی تو فکرشم..اینکه اونم خیلی وقت پیش عمه شده..اسم برادر زادش چیه و چه حسی داره..و ...امیدوارم هرجایی هست موفق باشه و سالم♥
۹۴/۰۸/۲۳
فقط یه لطفی بکن رو لباس عروسی رومی خرابکاری نکن :)))
ب خودت برس فرزندم خوب میکنی
میگم جای بخیه رو نمیشه با طب سنتی برداشت؟ :دی
تو ک برا همه چی یه نسخه علفی داری ، برا اینم یه فکری بکن خو
من چی گفتم!؟ هاله ول کن ؛...رو بچسب! :))
زهرا برا روکش ماشین یه پارچه کرک دار نارنجی دیدم خعلی خوشگله! میتونیم بغلای صندلی رو زرد بدوزیم!نظرت چیه؟ :دی