آتش و خاک
شنبه, ۳ بهمن ۱۳۹۴، ۱۱:۱۷ ب.ظ
یه معادلاتی پیش اومد و وجود داشت که پر از x بود تنها y این معادله خود من بودم!
خیلی تلاش کردم این مجهولات و معلوم کنم اما نشد!
هرچی بیشتر واردش شدم انگار این جریانات گنگ تر میشدن و من بیشتر در تعجبات خودم فرو میرفتم
دست آخر هم سوال و سوال و سوال از خود خدا...
زمانی تمام وجودم شده بود پر از سوالهای بی جواب
و سرانجام قصه ای که به نظر به آخر رسیده اما هنوز انگار ته مونده هایی داره
خاکسترهایی که ممکنه روزی شعله ور بشن..حالا هرچند کوچیک
نمیدونم چقدر به اجنه و ارتباط و با ماورا معتقدین
شاید به نظر این حرفا خیال پردازیهایی دخترونه ای بیاد که براس سرگرمی سراغ انواع فال و کف بینی و اینطور چیزایی میره
اما حقیقت اینه که هیچ وقت دنبال اینا نبودم و هیچ وقت معتقد به این موارد تا این حد که به من آسیبی برسونه نبودم
ماه های اخیر چیزایی شنیدم و دیدم و حس کردم که روز به روز منو به مجهولات زندگیم بیشتر پیوند میداد
خیلی سعی بر انکارشون داشتم
ولی حالا میبینم هیچ جواب منطقی و معقولی برای هیچ کدوم از اتفاقات رخ داده شده وجود نداره!
این امور فقط از کسی بر میاد که روابط فوق بشری داشته باشه
حتی حالا که مینویسم همه ی اون موارد تو ذهنم به سرعت میاد و میره..
ازین اعتراف دلهره ی عجیبی تو دلمه
اون زمان فکر میکردم چقدر جالبه که حرفایی رو به زبون میاره که من میخوام!
چیزایی رو دوس داره که من دوس دارم
حتی جاهایی رو که من دوس دارم
و درست زمانی که سخت تو فکرشم پیداش میشه!
سوالی که تو ذهنم میاد میپرسه
جوابی که میخوام و میشنوم...
بدون اینکه کوچکترین حرفی قبلا راجع به هرکدوم زده شده باشه این بین..کوچکترین اطلاعاتی داده شده باشه و.........
انگار تازه این قفل گم شده پیدا شده اما هنوز بدون کلید!
حسم خیلی قویه..ولی من خیلی بهش بی محلی کردم و هی همه چی رو ندیده گرفتم..
و چقدر پستن آدمایی که برای خراب کردن زندگی دیگران..برای لذت و منفعت خودشون به هر راهی متوسل میشن..
ازش نمیگذرم!!
بهترین روزای زندگیمو تبدیل کرد به تلخ تریناشون
خیلی تلاش کردم این مجهولات و معلوم کنم اما نشد!
هرچی بیشتر واردش شدم انگار این جریانات گنگ تر میشدن و من بیشتر در تعجبات خودم فرو میرفتم
دست آخر هم سوال و سوال و سوال از خود خدا...
زمانی تمام وجودم شده بود پر از سوالهای بی جواب
و سرانجام قصه ای که به نظر به آخر رسیده اما هنوز انگار ته مونده هایی داره
خاکسترهایی که ممکنه روزی شعله ور بشن..حالا هرچند کوچیک
نمیدونم چقدر به اجنه و ارتباط و با ماورا معتقدین
شاید به نظر این حرفا خیال پردازیهایی دخترونه ای بیاد که براس سرگرمی سراغ انواع فال و کف بینی و اینطور چیزایی میره
اما حقیقت اینه که هیچ وقت دنبال اینا نبودم و هیچ وقت معتقد به این موارد تا این حد که به من آسیبی برسونه نبودم
ماه های اخیر چیزایی شنیدم و دیدم و حس کردم که روز به روز منو به مجهولات زندگیم بیشتر پیوند میداد
خیلی سعی بر انکارشون داشتم
ولی حالا میبینم هیچ جواب منطقی و معقولی برای هیچ کدوم از اتفاقات رخ داده شده وجود نداره!
این امور فقط از کسی بر میاد که روابط فوق بشری داشته باشه
حتی حالا که مینویسم همه ی اون موارد تو ذهنم به سرعت میاد و میره..
ازین اعتراف دلهره ی عجیبی تو دلمه
اون زمان فکر میکردم چقدر جالبه که حرفایی رو به زبون میاره که من میخوام!
چیزایی رو دوس داره که من دوس دارم
حتی جاهایی رو که من دوس دارم
و درست زمانی که سخت تو فکرشم پیداش میشه!
سوالی که تو ذهنم میاد میپرسه
جوابی که میخوام و میشنوم...
بدون اینکه کوچکترین حرفی قبلا راجع به هرکدوم زده شده باشه این بین..کوچکترین اطلاعاتی داده شده باشه و.........
انگار تازه این قفل گم شده پیدا شده اما هنوز بدون کلید!
حسم خیلی قویه..ولی من خیلی بهش بی محلی کردم و هی همه چی رو ندیده گرفتم..
و چقدر پستن آدمایی که برای خراب کردن زندگی دیگران..برای لذت و منفعت خودشون به هر راهی متوسل میشن..
ازش نمیگذرم!!
بهترین روزای زندگیمو تبدیل کرد به تلخ تریناشون
۹۴/۱۱/۰۳