خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

سفرنامه 1- تبریز

سه شنبه, ۲۵ اسفند ۱۳۹۴، ۰۶:۰۸ ب.ظ
قدیما که پای پیاده میرفتن احتمالا دو ماهی طول میکشیده
امروز اگه با ماشین شخصی بری احتمالا 2 و نیم یا 3 روز تو راهی
با قطار 24 ساعت
با هواپیما 1ساعت و نیم
انگار هرچی از این زمین بیشتر و بیشتر فاصله میگیری و به آسمون نزدیکتر میشی فاصله ها کمتر میشن!
زمان بی حساب تر میگذره
زمان برای اون بالاییا زودتر میگذره
یعنی بعدترها رو زودتر میبینن..
پس عجله نکنیم! ما فقط زمان برامون دیر میگذره وگرنه هرآنچه که باید بشه میشه :)

سفر به دیار پدری عالی بود
فکر میکنم طی چند پست باید این سفرنامه رو بنویسم
براتون عکس بذارم
تو راه رفت یهو پدرجان به خودش اومد که دختر! الان اومدی اینجا سعی کن حداقل 20%ترکی یاد بگیری!
گفتم پدر! 20%بلدم سعی میکنم 50% بشه -_-
خلاصه من چرتم گرفته بود و بابا جان برام فعلارو صرف میکرد :/
بعد یهو گفت اینجوری نمیشه فایده نداره باید تو محیط باشی تا یاد بگیری :|
ینی شانس آوردمااا
اول از همه بگم تبریز واقعا شهر خوبیه!
مردم نسبتا خونسردی داره!
آرومن و دیر جوش (برخلاف مشهدیا)
خیلی خیلی مهمون نوازن تا جایی که اشکتونو در میارن ;) بسکه تعارف میکنن و میخوان بهترینارو در اختیارت بذارن
در کل نسبت به مشهد که اینهمه شلوغ و درهم برهمه مقایسه میکنم میبینم خیلی آروم و خوبه و مردم خوبیم داره انصافا
و بهترین اتفاق این سفر دیدن نگار بود
یه دوست از دیار اینترنت
بهتره بگم تنها ساعت و دقایقی تو این سفر بود که برای خودم بودم و در آرامش کامل سپری شد!
ولی خب خیلی یهویی و بی برنامه بود اونم این وقت سال که هر کسی گرفتاریای خودشو داره
و البته محبتای یه دوست دیگه هم شامل حالم شد.ازین یکی هیچ انتظار نداشتم چون میدونستم خیلی گرفتاره ولی نهایت سعیشو کرد
به هر حال من قصد کرده بودم یه کیس از همونجاها پیدا کنم ولی خب با بعضی مسائلشون که آشنا شدم دیدم نه اصن انگار آبمون تو یه جوی نمیره! اگرم کیس مورد نظر و از اون دیار پیدا کردم باید بیارمش دیار خودمون درستش کنم :))
حالا فعلا تا اینجای سفرنامه رو داشته باشین تا بعد که کم کم از شوک در بیام و ادامه بدم
موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۲۵
سپیدار

نظرات (۷)

پس برگشتید
:)
سفر بخیر
ممنون از سفرنامتون
پاسخ:
بله
مرسی :)
خواهش میشه
من که تو محیط بودم پدرم هم حرف نزد و هم نخواست ما حرف بزنیم یاد نگرفتیم ولی ترکی را تقریبا کامل می فهمم
البته ترکی استان چهارمحال و بختیاری از ترکی آذری ساده تره
ولی دونستن این زبون خیلی مفیده
پاسخ:
چرا؟؟؟؟
تا زمانی که مادر بزرگ پدر بزرگم شنده بودن همیشه تو جمع ترکی حرف میزدن منم خیلی چیزا رو از همونجا یاد گرفتم..الانم تا حدودی میفهمم تقریبا بیشتر حرفاشونو اما کامل نه
دوس دارم یاد بگیرم
به سلامتی برگشتید.
خوشحالم که بهتون خوش گذشته.
پاسخ:
سلامت باشین
مرسی :)
رسیدن به خیر خواهر.خداروشکر خوش گذشته بهت
هرچی یاد گرفتی واسه ماهم بذار خب !
پاسخ:
مرسی عزیزم
حتما میذارم ;)
حالا حالاها این سفرنامه ادامه داره :))
۲۶ اسفند ۹۴ ، ۱۹:۱۵ عم قزی جون ツ
بعله! اصن تبریز فوق العاده س؛ خوب چیه :))))))))  یکم تعریف خودمون بکنیم ؛ غریبه ک نیس :دی

وای اصن نمیدونید چه حس خوبی بود دیدن پخش زنده این بشر! :دی

تو مگه سرخودی ؟ همسایه ک هستیم ، فامیل هم باید بشیم. صب کن خودم یه کیس خوب برات پیدا کنم. ( الان بازار کساده ؛ پلیز ویت :دی )
پاسخ:
بعله بعله 100% :))) نه بابا راحت باش
پخش زنده :)))) بترکییی پخش زنده توام خوب بود اصن مستندی بودیم اونجا :)))
سرخود؟؟ خخخ حرف مامانمو میزنی باز :))) نه بابا فامیل گفتی به درد نمیخوره یادت رفت؟؟؟
بازم میگم جای من چقد معلومه خالی بوده.
همیشه به گردش وشادی.
پاسخ:
خیلیییییییییییییییییییییییییییییی
مرسی ♥♥♥ ایشالا دفعه بعد با هم
پس زبون همو خوب می فهمیم:/
پاسخ:
احتمالا :/

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.