شنبه ی دردناک
جاتون خالی حرم بودیم..دعاگوی رفقا هم بودیم البته
من نمیدونم مردم میان حرم زبارت کنن یا فقط عکس بگیرن
هرجارو نگاه میکنی یکی گوشی به دست مشغوله..انواع و اقسام سلفی جات..حالا عب نداره ولی بعضی وقتا دیگه جا نیست رد بشی!!! یه جای شلوغ وایسادن لبخند زنان عکس میگیرن تازه باز زاویه رو هم عوض میکنن انگار نه انگار شلوغه و راه تنگه
بعضی خانومام باز خیلی جالبن چادرشونو در میارن و موهاشوم میک آپ میکنن وامیستن به عکس گرفتن :| خب حرمه دیگه ژست عکسش عموما توقع میره با چادر باشه !!
اصن مردم یه طوری شدن کلا همه ی مکان ها براشون یکیه انگار..حرم و کنار دریا و مهمونی ...
بگذریم..عکاس بسیاری ازین بندگان خدا هم خودمم
صبم مامان جوجه خروسمونو بردیم دکتر..مامان جانشون رفت تو اتاق و ایشون در آغوش من راه میرفتیم که نزدیک صندلی هرچی نوش جان کرده بود برگردوند..یه مقدارش ک چادر خاله جانشو مزین فرمود بقیشم صندلی و کف زمین مطب با کلاس خانوم دکترو
یه آقاییم بلوزش زرد بود چش این جوجه ی ما گرفته بودش اونم اصن انگار نه انگار..آقایون جایی ک کودکان هستن یکم به اطرافتون توجه کنین خب شاید بچه دلش بخواد با شما آشنا بشه..شایدم باب آشنایی با خالشم باز شد خخخ :پی
خلاصه..هوا گرم شده باز من نمیدوم ملت برا چی میان بیرون
و هچنان سرمان درد مینماید