تهدیدات خدایی
دوشنبه, ۱۴ تیر ۱۳۹۵، ۱۱:۴۷ ب.ظ
چه استرسی بهم وارد شد :|
کاش میذاشتم همون فردا میرفتم :/
باید با مدیر روزای فرد حساب کتاب کنم..مجبورم یه بار دیگه برم
ماشین و روشن کردم رسیدم نزدیک سر خیابون دیدم آمپر ته قرمزه 😨
گفتم یا خدا تو راه میمونم که!
رفتم اولین پمپ یه ذره وایسادم فهمیدم گازه :(
هیچی دیگه تا پمپ بنزین بعدی کلی آیه الکرسی و صلوات که نمونم..
وقتیم رسیدم جوجه ها داشتن میرفتن...چقد رو اعصاب بود امروز
صبم اتوم سوخت!! یه تیکه از لباسیم ک میدوختم سوزوند قبلش :/
خدایا چی شده دقیقا؟؟؟ بی تعارف بگو لطفا .اگه قراره بمیرم خودمو آماده کنم؟؟؟
اینم منظره ای که قبل سحر مینگرم و نقشه ها میکشم براش
۹۵/۰۴/۱۴