جلسه ی اضطراری
بالاخره یه انفجار صورت گرفت!!
بین دو همکار که یکیشون همون قلدریه که میخواستم به خاطر وجود سیاهش ازین استخر لفت بدم
طرف حسابی گذاشته تو کاسش!
البته مدیر هم تا حدودی ب همکار جان ما حق داده و قراره یه جلسه تشکیل بشه
البته که متهمه بسیار پررو و هوچیگره!! با داد و بیداد کارشو راه میبره و بسیار هم حق به جانب!
ولی خب اینبار دیگه ماها در جریان کوتاه نیومدنمون همچنانم قرار نیست کوتاه بیایم!
یادم از اوایل ورود این دکل موج منفی به اینجا اومد..سر جریانی ک حقم با من بود سر و صدا راه انداخت..بعدم جلسه تشکیل داد و من و متهم کرد..این دو همکار دیگه هم حیلی خونسرد و تو جلسه همش شوخی میکردن انگار ن انگار ک من اعصابم خورده!! به خصوص مدعی فعلی ک کلا فازش حزب باده (حالا نمیدونم چی شده ک بالاخره قاطی کرده؟؟؟؟!!!) هیچ دفاعی از من نکرد بماند با همون الفاظ همیشگی منو ی جورایی کوبوند...گرچه ک من بعدش به مدیر به شدت گلایه کردم و از حقوق خودم دفاع کردم! و مدیر هم پشت پرده با این خانوم قلدر برخورد جدی کرده بود.... بعدم اینقدر بهش بی محلی کردم که خودش دوباره روابط و عادی کرد!! در عین حال نذاشتم مث قبل باهام شوخی کنه و یه جاهایبم کار میخواست بهم بسپاره و سو استفاده کنه ک خیلی راحت نپذیرفتم!!
حالا بدتر ازون ماجرا برای این دوست حزب بادمون پیش اومده و خیلیم اعصابش بهم ریخته!
نمیدونم چرا بعضی آدما اینهمه سیاه و منبع انرژی های منفین طوری ک هرکار کنن بازم به دلت نخواهند نشست! حتی دیدنشون باعث میشه عصبی بشین!
اخیرا که ما 3تا خیلی باهم هماهنگ شدیم لجش گرفته و سعی در بهم ریختن جو بینمون داره
چقد ازین دورویی و موذی بازی بدم میاد
خدا شرشو از سرمون کم کنه