عوض شدگی
دوشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۵، ۱۲:۱۵ ق.ظ
خسته ام اما خوابم نمیبره و ازین بابت متاسفم
هوا خدارو شکر کمی رو ب گرمی گذاشته و ازون سرمای استخوان سوزش کمی کاسته شده
خیلی ناگهانی سرد شد! دوتا پالتو رو که ب دلایلی توشون راحت نبودمو بخشیدم ب خیریه. نه از سر خیرخواهی!! برای اینکه عوضشون کنم! و یهو هوا اینقدر خفن شد که مجبور بودم زیر بارونی یه عالم لباس بپوشم بلکه گرم بمونم
هر چند ما هم دیگه به این یهویی های هوای مشهد عادت کردیم!
زمان دانشجویی دوستان همکلاسی سر یه چیزایی منو گاهی محکوم و متهم میکردن!! اگه بگم چیا خنده تون میگیره! مثلا اینکه من از دبیرستان صورتم و اصلاح میکردم و ته آرایشیم داشتم همیشه (نه به شکل تابلو البته) و یکی دیگه اینکه خیلی تو نت میچرخیدم و دامنه ی روابط اینترنتیم زیاد بود! اینا رو نشونه ی درس خون نبودن و جنبیدن سر و گوش و چمیدونم یه دختر خیلی سر ب راه و خوب نبودن تفسیر میکردن...بماند... حالا که 10_11 سال گذشته من چندان تغییری نکردم جز اینکه به این نتیجه گیری شخصی رسیدم بیشتر مراقب پوششم باشم و اینم یک تصمیم کاملا شخصی بود نه بر اثر حرف یا زور دیگران..اما همین من متهم دوستای عزیرمو که میبینم گاهی از تغییراتشون حقیقتا شوکه میشم!!
تقریبا همه تغییر کردن و خیلی هم محسوس و اونیم ک بیشتر از همه منو متهم میکرد شدیدتر از بقیه شده!!
اخیرا دیگه خوب فهمیدم این کسی که ترم 3یا4 ازدواج کرد و دائم مارو تشویق میکرد ک حتما ازدواج کنین خیلی خوبه!!!!!! چرا حالا بعد 7-8سال زندگی اینهمه عوض شده و میگه آزادیهای دوران مجردیمو میخوام!!!! فکر نکنین شوهرش خیلی محدودش کرده نه اصولا چیزهای دیگه ای از اون آزادی میخواد!!
و اینجا باز میرسم ب اون دیدگاه کوته فکرانه و محدود اغلب آدما که ظواهر بیشتر میبینن و میپذیرن و قضاوت میکنن و تهمت میرنن و طعنه و کنایه!!! اما اونقدر تو عمق باور و عقیده ی خودشون نرفتن که بتونن ازش دفاع درستی بکنن و با تغییر یهو ازین رو به اون رو میشن
۹۵/۰۹/۰۸