کلاف کاموا
یهو جوگیر شدم بشینم بافتنی ببافم
دوتا کلاه بافتم و سومیم یک سومش بافته شد
حالا اینکه کیا قراره سرشون بذارن معلوم نیست اما استعدادام به صورت ناگهانی و خودجوش شکوفا شد کلی.تموم شد عکساشونو میذارم خیلی قشنگ شدن
یادمه یه آقایی از دوست دخترشون خواسته بودن در یه حرکت عشقولانه براش شالگردن ببافه!!! هی تو سرما اونو بندازه دور گردنش و به یاد یار محظوظ بشه
خانم دوست دختر هم گفته بودن من بلد نیستن و حوصله این کارارو ندارم..و سر همین موضوع رابطه به شدت شکر آب شد!! بعد کلا انگاری این شد برا اون آقا به معیار انتخاب!!! دنبال دختری میگشت که براش شالگردن ببافه!!
تصور کنین یکی که خیییلییی آزارتون داده مدتها قبل و سالهاست ازش خبری ندارین و اون موقع هم نتونستین سیر فحشش کنین به صورت کاملا اتفاقی تو یکی از این ابزارهای مزخرف ارتباطی پیدا میکنین چیکار میکنین؟؟؟؟
دلم میخواد هرچی به دهنم میرسه بارش کنم ولی عقلم میگه بی خیال :/
خیلی موقعیت بدیه