چه خبر؟؟ برف اومده تا کمر :))
دیشب قبل از خواب و بهتره بگم بعد از رسیدن به خونه دیگه اصلا حیاط و نگاه نکردم
ساعت 12 بود و من مشغول خوندن کتاب که دیدم صدای نسبتا عجیبی از بیرون میاد!!
اولش خیلی کم بود و توجه نکردم بعد ناگهان زیاد شد و پیوسته
درست مثل صدای ریزش برف از روی سقف آردوازی که روی بهارخواب نصب شده!!
در حالیکه بلند میشدم تا به سمت پنجره برم و ببینم بیرون دقیقا چه خبره با خودم فکر میکردم برف که قطعا نیومده اونم اینهمه که بخواد از روی سقف بریزه پس صدای چی میتونه باشه ؟؟!! 😨
و پرده رو که کنار زدم حقیقتا از دیدن اونهمه برف شوکه شدم 😮
تصویر زیر و صبح گرفتم در حالیکه هنوزم داشت میبارید
پدر جان که نبودن و غروب اومدن منم در نقش یک فرزند خلف و دختری بسیار خوب دست به کار شدم و رفتم تمیزکاری حیاط و باز کردن راه
انصافا برف سنگینی بود و تلاش زیادی میطلبید
به هر صورت بخش اعظمش و پاک کردم و بعدم رفتیم به دیدار آبجی جان تا جوجه خان و ببریم برف بازی و البته ک ابتدا به ساکن با مخالفت شدید مادر رو برو شد که بچه سرما میخوره و تو ذوقمون زد ولی نهایتا خودش به خاطر عکس گرفتن از جوجش تو برف به صورت خودجوش آمادش کرد 😑
شبم فاز دوم تمیزکاری و باز کردن راه غار تنهاییم انجام گرفت
یادش گرامی
بچه که بودیم برف که میومد بابا تو حیاط برامون اسبای بزرگ با برف درست میکرد و کم کم ک آب میشدن تبدیل به غارهای یخی میشدن
اون موقع ها 5 نفری میرفتیم برف بازی
مامان منو به خاطر مریضیم زودتر از بقیه میبرد تو و خشکم میکرد و این اون زمان برای من غم انگیز ترین بخش برف بازی بود
اما لذتی داشت که بعد از اون سالها هرگز تکرار نشدن
هوای برفی حتما که نباید دونفره بود و رومانتیک!! تو برف فقط باید پایه بود و چندتا هم پایه داشت..یا خانواده یا دوستات فرقی نمیکنه مهم اینه که حال داشته باشین و بتونین لذت ببرین نه اینکه بشینین تو خونه و عکسای رومانتیک و برف و ...آپ کنید یا لایک کنید ولی حاضر نباشین دو قدم بیرون برین و سردی برف و تجربه کنین که مبادا کمی سرما بخورین!!