دنیا دارد تمام میشود
اگر تو جزئیات زندگی این دنیا دقیق بشیم جز ناامیدی انگار چاره ای برامون نیست!
میشه بیخیال شد و استرس نداشت و جوش نزد!
اما اینکه دقیقا کجا باید بیخیال شد خیلی مهمه!
درهم تنیدگیها بیش از اونه که بشه یک رشته رو بیخیال شد
گاهی وقتا در مورد اصل موضوع میشه بی توجه موند اما حاصلش چیزی جز ظلم پذیر بودن و احمق جلوه دادن خودت چیز دیگه ای نیست!
و همین هم باعث میشه روز بروز بر شدت فشارها اضافه بشه!
دنیا بیش از حد یکنواخت شده!
اما حتی اگر بخوای از یکنواختی هم در بیای باز میترسی از اینکه پشیمون بشی و به این نتیجه برسی که همون یکنواختی خیلی بهتر بوده!!
شاید اینها از نشونه های نزدیک شدن به پایان دنیاست
پ.ن ۱: دلم مطالعه مفید میخواد
پ.ن ۲: از روزی ک با همکارا رفتیم پارک ظاهرا با خودم ازونجا کک آوردم! اینم شانس منه بین اونهمه آدم
امروز خوشخواب و روتختی و پتو و بالشتها و حتی کیف و لباسهای اون روزمو از صبح گذاشتم تو حیاط بلکه ملکه کک بادی به سر و صورتش بخوره و بره! ولی الان دیگه همه رو آوردم تو
من ک نمیتونم جایی جز اتاقم بخوابم .این جونور خبیث هم یا از خوردن من خسته میشه یا میمیره!