یک روز طولانی
شیطان و دوشیزه پریم نوشته پائولو کوئیلو جنگ بین خوبی و بدی رو در قالب یک داستان به نمایش میذاره..داستانی که مثل یک تیغ دولبه است!
و حالا غرور و تعصب جین استین و میخونم.. قبلا چند سال پیش خونده بودمش البته اما به هر حال خوندن رمان همیشه شیرینه حتی تکراریش!
بالاخره این روز طولانی تموم شد.. بعد کلی برنامه ریزی و نقشه امروز تولد 3 نفر و که همه همین ماه بودن باهم گرفتیم
صبح تو باشگاه به مناسبت روز معلم بعد کلاس قر داشتیم که البته بنده چون شاگرد داشتم سعادت نداشتم بمونم!
سریعا وسایلمو جمع کردم و با کیک و ژله هایی که درست کردم بردن دادم دوست جان و بعدشم استخر
چقدر سخت بود با هر گردش و ترمزی این کیک از این طرف به اون طرف میافتاد و هی نگران خراب شدنش بودم
شاگردم خانم مسنیه..خدارو شکر خیلی خوب یاد میگیره و سریع ولی خب ارتباط برقرار کردن با جوونترا خیلی راحت تره
بعد باشگاه (ساعت9:30 ) که اومدم وسایلمو برداشتم رفتم دیگه ساعت 8:15 رسیدم خونه
بسی دور همی خوش گذشت
ولی شدیدا خسته شدم