دلگیر
امروز کشیک بابا بود ۵ صبح رفتیم حرم. از دیدن اونهمه خلوتی خیابونا و خود حرم آدم دلش میگیره
رفتیم صحن گوهر شاد رو بروی ضریح درو باز کرده بودن اما کسی اونجا نبود با فاصله از پشت نرده ها میشد ضریح و دید
تا حالا ندیده بودم.. خالی خالی
خیلی دلگیر .. خیلی...
تو یکی از رواقای صحن که درش باز بود میشد نشست... یه رواق خیلی قدیمی
انگار در و دیوارا باهات حرف میزدن..
اصلا همه چیز یه طوری بود
یادم از روزای گذشته اومد.. از اون زمان که با خواهرم میومدیم و اون میرفت کتابخونه کتاب میگرفت و من میشستم تو یکی از رواقا تا بیاد
از بعدش که گاهی با دختر خالم قرار میذاشتیم و با خط ۱۲ میرفتیم.. مسیر مستقیم خونه ما تا حرم که دقیق ۱ساعت طول میکشید.. اگرم به شلوغی میخورد بیشتر
به بعدتر ها که خودم تنها میرفتم و اغلب هم با خط ۱۰ ( زودتر میرسید و خلوت تر بود)
هفته ای یبار اگه نمیرفتم کلافه بودم...
یادش بخیر چه زود گذشت
نمیدونم این بازی کرونا تا کی قراره ادامه داشته باشه فقط امید دارم که تهش خیره
مدتها ندیدیم نعمتهایی که راحت دم دست بود
باشه که بعدها یادمون نره
خیلی دلگیر بود...