امروز با سیمرا بالاخره قرار گذاشتیم و رفتیم زیست خاور که بیشتر مغازه هاش نمیدونم چرا بسته بود و بعدشم رفتیم کوهسنگی
تا خود کوهسنگی پیاده رفتیم(هر موقع میرم کوهسنگی یاد یه نفر میافتم که خونه شون اونجاها بود P:)
اصلا یادم نبود تا اونجا کلی راهه....
در عوض اونجا که رسیدیم از بستنی فروشی اصغر مشتی دوتا بستنی قیفی خفن خریدم و نشستیم خوردیم
خیلی بزرگ و زیاد و خوشمزه و خوشگل بود :))
اصغر مشتی کوهسنگی معروفه
آخراش
دیگه هم زیاد بود دلمو زد هم داشت از همه جاش میریخت که مجبور شدم ترکش
کنم و بندازمش تو سطل قبل از اینکه تمام لباس و کیف و کفش خودمو دوستم و
کاملا باهاش پر کنم :))
تازه تو این عکسا یک سومش خورده شده تا وقتی که رسیدیم یه جا پیدا کنیم تو سایه بشینیم
چقدر این بیرون رفتنای دوستانه میچسبه....لااقل هفته ای یه بار شدیدا نیاز دارم
کاش میفهمیدن...........کاااااااااااااااااااش
خدایا شکرت