نمیگم خیلی زندگی آنچنانی و پر زرق و برقی داشتیم! اتفاقا خیلی هم معمولی بودیم شاید یه وقتا زیر معمولی حتی..
اما چیزی که یاد گرفتیم این بوده که هیچ وقت فخر نفروشیم. هیچ وقت کمبود های ادمارو ب روشون نزنیم. و حتی بالاتر ازون در مواجهه با افرادی که سطح زندگی پایینتری از ما دارن طوری رفتار کنیم که فکر کنن فاصله ای بینمون نیست ک۶ نکنه یوقتی یکی ته دلش آه بکشه..
نمیدونم این شیوه و این کار چقدر درست بوده؟! یا اصلا نبوده..؟! اما جوابی که خیلی وقتا گرفتیم در قبال این تواضع، بدون تعارف سواری دادن بوده! کلا طرف دچار سوء تفاهم شده و توقعش در ارتباط با ما بالا رفته..و ما برای اینکه اون هی دلش نشکنه به رومون نیاوردیم و اونم هی پررو تر شده... و در نهایت کار به جایی رسیده که علاوه بر ضربه ای که بهمون زده بزور خودمونو ازش جدا کردیم..
نمیدونم کجای این معادله ایراد داره حقیقتا؟؟
وقتی تواضع به خرج میدی ادما به جای فهم این موضوع تصور میکنن لابد موجودات خاصین و کم کم حقوق و خواسته ها و احترام و ارزشهای مارو زیر پاشون میذارن... وقتی هم بالاخره تحملت تموم میشه و اعتراض میکنی یا خودتو از مهلکه بیرون میکشی شاکی میشن و هزار انگ بهت میزنن!!!
نتیجه اینکه باید جایگاه خودت و ادما رو همیشه حفظ کرد.. فاصله هارو باید حفظ کرد.. توضع چندان شناخته شده نیست و اغلب ازش سو استفاده میشه توسط طرف مقابل
هر ادمی رو اجازه بدین دقیقا همونجایی بمونه که هست!
رو شانیت خودتون از اول پا نذارید تا دیگران لگدمالش نکنن