دیشب به سمیرا اس دادم و گفتم امروز من میرم خونه شون که به مامانش باد بدم
ساعت 10 رفتم
اخلاقای سمیرا رو میشناسم .میدونم که ناراحت نمیشه معمولا ....
گفتم بهش آخر هفته آزمون دارم و اگه حتی یک درصد هم قبول شم و بخوام برم کلاس 10-12 روز صبح تا ظهر درگیرم
خودشم ادامه داد بیای خونه دیگه جنازه ای
هم به خودش یاد دادم و هم به مامانش و همه چیم مثل همیشه به خنده و شوخی برگزار شد و برگشتم
اصولا آدم طلبکاری نیست
اینکه میاد خونه ی ما زیاد میمونه هم از سر تنهاییه و اینکه حوصله ی مامانشو نداره متاسفانه
مامانشم تنهاست....به خصوص بعد فوت باباش
لااقل اینجوری شاید بیشتر پیش مامانش بمونه
خلاصه قضیه رو همینجوری ختمش کردم تا نه خودم اذیت بشم و نه اون و نه بقیه
گذشته
از اینکه خودم خیلی کار دارم و نمیتونم وقتمو اینجوری بگذرونم دوس ندارم
با کسی زیادی از حد قاطی بشم که بعد توقع ایجاد بشه و دلخوری پیش بیاد
۲۹ بهمن ۹۱ ، ۰۷:۵۹