دیروز باز یه چیزایی خوندم که ناراحتم کرد
جوکی که نسبت داده شده بود به حضرت موسی (ع)
گفتم این تمسخره..توهینه...اون پیغمبر خدا بوده....(از این جور جوکا حتی واسه خدا هم ساختن شاید دیدین شمام)
خدا تو قرآن به حضرت محمد میگه از اینکه کفار تورو مسخره میکنن دلگیر نباش....به وقتش مجازات میشن
باز زد تو فازای دیگه و قر و قاطی کرد و فلسفه بافی که دین ما فقط دین عزاداری نیست
من با خدا شوخی میکنم با پیغمبرشم شوخی میکنم تا لبخندی رو لب بقیه بشینه!!!
اینم مسخره نیست و من همه رو قبول دارم و مسلمونم و جا نمازم آب نمیکشم....
خیلی مثل خیلیای دیگه سعی کرد بحثو به جاهای بیربط بکشونه که من نذاشتم
آخرش
گفتم میتونی برای بابا و مامان و بابابزرگ و مامان بزرگ خودتم جوک بسازی
جلوشون بگی و بخندی و بعدم بگی من دوستون دارم و قصد توهین بهتونو ندارم و
فقط شوخی میکنم؟؟؟
خداوکیلی چه عکس العملی نشون میدن؟؟؟
اینو دیگه جواب نداد و رفت
وقتی برگشتم دیدم چندنفری خندیدن و گفتن باحال بود (جوکه) و چند نفرم حقو بهش دادن و.....
حقیقتش خیلی غصه خوردم
نه اینکه بخوام نظرمو به کرسی بنشونم
از اینکه چطور دچار اشتباه میشن و قبولم نمیکنن
از اینکه چه توجیهاتی میارن و .............
دلم گرفته بود...شب قرآنو باز کردم و خوندم.سوره ی مائده بود
نوشته بود: گمراهی مردم ضرری به تو نمیرسونه .تو مواظب خودت باش.....
با خوندنش دلم آروم گرفت
ولی آدم هرجایی میبینه باید بگه و برخورد کنه
وقتی ساکتی یعنی تو هم قبول کردی
این حداقل کاریه که در دفاع از خدا و دین میشه انجام داد
راستش وقتی به اینا میرسم ناخودآگاه یاد کسی میافتم که خیلی ازش ایراد میگرفتم
و حالا هرچی میگذره میبینم اصلا با اینا قابل مقایسه نبود
شاید من خیلی دنبال ایده آل بودم
میگفت افتخارمه که مسلمونم.شیعه ی آقام علی (ع) هستم و ایرانیم و اینجا زندگی میکنم
کشورای دیگه هم رفته بود اما میگفت من اونجور جاها نمیتونم دووم بیارم و زندگی کنم
اونا
خیلی با ما فرق دارن (برخلاف خیلیا که تا اونارو میبینن تمام دین و مذهب و
اعتقاداتو میبرن زیر سوال و میگن عقب موندگی ما واسه ایناست و اونا بهترن و
از این موردم خیلی دیدم)
میگفت زندگی من همینجاست امام رضا اینجاست و ..........................
این نوحه های جدید که واسه محرم ساختن و لابد شنیدین؟؟؟
یه جوری حسین حسین میگن توش که فقط س س شنیده میشه
حتی از اینم بدش میومد و میگفت اینا دارن مسخره میکنن
گناه داره....................
یه ارادت واقعی داشت به همه ی اماما
و................................................................ شاید چون خیلی سخت گرفتم الان دارم دائم از این نمونه ها میبینم
انکار چشمم داره تازه باز میشه که شاید خیلی سختگیر بودم و پر توقع
یا اینکه انتظار داشتم همه دقیقا مثل خودم باشن و اگه کسی کمی از این دایره بیرون بود کلا نباید دیده میشد!
باید اعتراف کنم اعتقاد منو به یه چیزایی خیلی خیلی قوی کرد
باعث شد برم دنبال خوندن و فهمیدن
باعث شد بتونم بهتر آدما رو بفهمم و از کسی به خاطر عقایدش متنفر نباشم
چون همه تو یه شرایط نیستن و همه مقصر نیستن همیشه تو عقیده ای که دارن
همونطور که شاید چیزایی که من دارم بهم ارث رسیده از خونوادمه برای دیگران هم تا قسمت زیادی همینطوره....
اعتراف میکنم خیلی چیزا فهمیدم.......یعنی بهم یاد داد..............هرچند گرون تموم شد
وقتی پایه و اساس درست باشه بقیشم میتونه درست باشه یا بشه
هنوزم نمیدونم
۱۲ دی ۹۱ ، ۰۹:۱۱