خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مادام بواری» ثبت شده است

رمان " مادام بواری " ماجرای زنیه که همسر پزشک یک دهکده است و شوهرش که البته قبل از این زن بداخلاق و زشتی داشته و زنش مرده اونقدری که تصورشو داست ادم گرم و دلنشینی نیست و با این بهانه ها این زن که قبل از ازدواج مدرسه مذهبی میرفته و مدام به کلیسا رفت و آمد داشته رو به فساد اخلاقی میاره که البته شوهرش به خاطر علاقه ی زیادی که بهش داره هیچ وقت مظنون نمیشه و نمیفهمه تا وقتی که همسرش میمیره و بر اثر اتفاقاتی مرد متوجه میشه...

اونقدرا جذاب نبود ولی خب بدم نبود

به هر حال تا شب کتاب نخونم خوابم نمیبره و البته تمام سعیم هم اینه که با خوندن رمانای مبتذل وقتمو هدر ندم و با تجربه ای که دارم رمانهای خارجی از این ابتذال خیلی دورند لااقل اونچه فرهنگشون هست به نمایش میذارن . که خب قطعا هیچ چیز قطعی و صد درصد نیست اما تو غالب موارد اینطوره


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۵:۰۷
سپیدار