خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خواب» ثبت شده است

زیبایی شروع امروز در این بود که وقتی اومدم تو حیاط دیدم یک سر کوچولو از زیر یاکریممون اومده بیرون و داره نگاه میکنه اطرافو!! خیلی هیجانزده شدم

خدایا شکرت


یکی از آپشنایی که دارم فست شارژ بودنمه. وقتی خیلی خواب آلودم میگم 10 دقیقه دیگه بیدارم و بیدارهم میشم. تو استخر بارها بچه ها دیده بودن که من تو زمان استراحت که معمولا یک ربع میشد (گاهیم کمتر) میخوابم و میگفتن تو چطوری تو این سر صدا و رفت و آمد و این هوای بد اینجا میخوابی؟؟؟ 

حالا با تکنیکایی که تو اون کانال خاص یاد گرفتم خیلی بهترم شدم

امروز خیلی خواب آلو بودم و دستم ب کار نمیرفت.. دوست جان گفت تو ک سریع خوابت میبره و زودم پا میشی بخواب یکم! بالشت و گذاشتم و ساعت ۱۲:۱۱ دقیقه بود گفتم من ۱۲:۲۱ دقیقه بیدارم(۱۰ دقیقه) و دقیقا همینم شد.. گفت واقعا خوابیدی؟؟

وقتایی که خوابتون نمیبره از درون خودتون بیاین بیرون و از بالا به خودتون نگاه کنین! ببینید که دراز کشیدین اما خوابتون نمیبره! فقط نگاه کنین به خودتون از بالا بدون قضاوت!!


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۷ ، ۲۱:۵۹
سپیدار

امشب ازون شباست که خوابم نمیبره

هم از خستگی زیاد و هم از حال خوبی که دارم 

دلم میخواد زودتر صبح برسه

خدایا شکرت از اینکه حالم خوبه

یاد سوتیایی که صبح تا عصر داشتم میافتم و همچنان میخندم و پشت بندش موارد مشابه یکی یکی میان و میرن

این روزای آخر سال که میشه دلم میخواد بشینم نوشته های سال پیشمو بخونم که هنوز وقت نکردم اما یادمه پارسال تصمیم گرفتم خیلی جدی برم باشگاه و ورزش کنم و اون زمان با خودم فکر کردم بعد از یکسال تغییر دلخواهمو میبینم یا نه؟ که اتفاقا چند روز پیش به دوستم میگفتم این تصمیم با یه تصمیم دیگه همراه شد و نتیجه خیلی خوبی داشت و امروز بعد از یکسال کاملا راضیم از عملکرد خودم

آخرین پست اسفند پارسال و خوندم و دیدم تصمیم گرفتم کمتر کار کنم اما عملا بیشتر درگیر کار و کلاس و برنامه های جانبیم شدم. تا جایی که این آخریا بعضی روزا بود که ۸ صبح میرفتم بیرون و ۸ شب میومدم خونه

کلاس خط که خیلی دوست داشتمم رفتم و شاید یه روزی وقت کردم هنر نماییمو بذارم اینجا ببینین .هرچند این ۳ جلسه آخرو دیگه حال نکردم برم..باید به استاد بدقولمون یادآوری کنم تمرینامو بفرسته برام

امسال خیلی پربار بود برام! این آخریا هرچند از استخر ثابتمون بیرون اومدیم و مدیر جدید خیلی اذیتمون کرد این دو سه ماهه و حقیفتا هم معلوم نیست سال جدید جایی بتونیم ثابت بشیم یا نه ولی ناراحت نیستم چون باعث شد یه تکون اساسی به خودمون بدیم و تو کارمون تغییر ایجاد کنیم

و اینکه از وقتی با اون کانال اسرار کوانتومی اشنا شدم تغییرات اساسی دارم میبینم .انگار یکی داره هولم میده به سمت جلو.. منتظر اون پرشی که گفته بودم هستم همچنان

بیاین سال جدید همه با هم تصمیم بگیریم غرغر و ناله شکایت نکنیم! میشه؟؟

از هیچ چی!! هیییییچ چیییی!!

لطفا

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ اسفند ۹۶ ، ۰۰:۱۵
سپیدار

تصور کن خوابیدی

همه چیز خوب پیش میره تا اینکه احساس سرما میکنی

بیدار نمیشی اما سرمارو میفهمی و در عین حال تنبلیت میشه یه لحظه چشاتو باز کنی

بالاخره چشاتو باز میکنی و میبینی پتوت افتاده کنار 

با خوشحالی ازینکه علت و کشف کردی و داری رفعش میکنی پتو رو میکشی رو خودت

غرق در لذت گرمای پتو میشی که صدای زنگ ساعت بلند میشه..

هیچ پیام اخلاقی نداشت فقط وقتی تو خواب سردتونه همون اول بلند شین اون پتو رو بندازید روتون تا اینجوری ضایع نشین

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۶ ، ۱۶:۳۹
سپیدار