خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۹ مطلب در تیر ۱۳۹۷ ثبت شده است

از من به شما نصیحت که هیچ وقت سعی نکنید روابط بین پدر و مادرتونو بهبود ببخشید یا دلتون بسوزه و اون وسط بخواین طرف یکیو بگیرین. علی الخصوص وقتی خود طرفین هیچ تلاشی در جهت تغییر نمیکنند و تازه مدت کمی بعد دعوا میبینید که در صلح و صفا ب سر میبرند!!

این دیگه نه کار شماست نه وظیفه ای

اصلا ربطی به شما نداره! این دو نفر انتخاب همن (حالا چه به شیوه درست و خود خواسته چه مقابلش) شما خودتونم حاصل همین انتخابین!! 

فکر خودتون باشید... نهایت کاری که میکنید گوش دادن ب درد دلاشونه بدون رد یا تایید

شایدم شماها این درسارو پاس کردین و مث من تازه بهش نرسیدین!


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ تیر ۹۷ ، ۱۷:۳۳
سپیدار

خیلی وقت بود سر شیفت ننشسته بودم. هفته پیش و اینهفته جایگزین رفتم یه استخری ک قبلا توش کار میکردم

از گرما و بوی کلر حالت تهوع گرفتم... یادم اومد چقد تابستونا استخر نفرت انگیز میشه برای کار کردن.. کار ناجی و مربی چند برابر میشه اما درامدش نه چندان

فردا هم 4ساعت باید جای ی نفر برم

اینجوری کار کردن بهتره ب نظرم برا ناجی! چند ساعت در هفته اونم جایگزین... بخوای قبول میکنی و نخوای نه! هیچ اجباری تو کار نیست.. شاید همین که اجبار نیس یکم راحت ترش میکنه

یه چیز دیگم هست فکرمو درگیر کرده!! سه ماه اخیر تو هیچ زمینه ای کار درست نشد برام و درامد نداشتم! الان چند هفته اس یه نفرو از زندگیم بیرون کردم و مدام موقعیتای مختلف کاری دارم حالا هرچند جزئی یا کوتاه! 

اون موقع ام ک بود ب این موضوع فکر کرده بودم.. وجود یه آدم اشتباهی میتونه جلوی روزی شما رو بگیره!!؟؟ 

خدایا شکرت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۷ ، ۲۲:۳۶
سپیدار

بعضی وقتا هی میدوی و میدوی به اطرافتم هیچ توجهی نداری

یهو خسته میشی می ایستی...دنبال یکی میگردی که بعد اینهمه دوندگی بتونی یکم تفریح کنی و خستگی تو بگیری.. تازه اونجا میفهمی هیچ کس نیست و اگر تمام مدت سرت تو کار بوده یه دلیل بزرگش همین بوده.. 

حالا بین این کسی نبودنها من یک تنهایی واقعی رو ترجیح میدم.. خودم باشم و خودم .. جایی که کسی خلوتم و بهم نزنه... تنهایی یه وقتایی خیلی خوبه.. فرصتیه که با خودت حساب و کتاب کنی چند چندی.. وقتیم دلخور و دلگیر و بی حوصله ای کسی نمیبینتت

خدایا شکرت

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۷ ، ۱۲:۴۰
سپیدار


به نام خداوند بخشنده مهربان
بسته ی آموزشی فعلی شامل 15 فایل ویدئویی آموزشی (14 آموزش اصلی و 1 فایل از دروس ژورنال بعنوان هدیه) شامل عناوین زیر میباشد

1- اندازه گیری دامن
2- الگوی دامن یک کلوش
3- الگوی دامن دو کلوش
4- الگوی دامن تمام کلوش
5- جمع بندی و نکات دامن های کلوش
6- برش دامن روی پارچه بعلاوه آستری
7- دوخت دامن و آستری
8- سردوز با چرخ خیاطی و چرخ سردوز
9- اطوکاری
10- دوخت زیپ
11- وصل آستری
12- دوخت کمر دامن
13- چرخ نیش
14- پرو دامن
15-هدیه = دامن مربعی یا زاویه دار

به همراه جزئیات الگو، برش و دوخت
از زمان ارسال فایلها به مدت دوماه رفع اشکال و پاسخگویی رایگان به سوالات شما عزیزان فعال میباشد
آی دی ادمین
@espi1_39

آی دی کانال
@khayatezenoon


موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ تیر ۹۷ ، ۱۸:۰۰
سپیدار
صدای گریه دختر بچه ۲سال و نیمه از تو کوچه میومد
از پنجره نگاه کردم.. دختر کوچیکشه... بعد ۳ - ۴ روز دوری از مامانش اومده مامانشو ببینه... ولی نیست... گریه میکنه و حاضر نیست بره تو خونه...
خدای من کی میتونه به این دوتا طفل معصوم بفهمونه مادرتون برای همیشه رفته؟؟!!
چه قصه ای میشه براشون گفت تا شاید عادت کنن.. بخوابن و با امید دیدن مادر بیدار نشن!! وقتی بیدار شدن دنبالش نگردن و بهونه شو نگیرن.. 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ تیر ۹۷ ، ۱۲:۳۳
سپیدار

یکی از بزرگترین نعماتی که خدا به ما داده اشکه

وقتی میتونی اینو بفهمی که اتفاقات بدی میافته اما نمیتونی گریه کنی

حس میکنی از درون سنگینی و هر آن ممکنه متلاشی بشی

بخشی از خاطرات کودکی منو خواهرم دیروز رفت زیر خاک در حالیکه انگار هنوز رشته های بین ما قطع نشده..

کاش این آخریا اینقدر خودشو از همه پنهان نمیکرد.. همیشه برام سوال بود که چرا تازگیا اینجوری شده؟؟


زندگی را نفسی ارزش غم خوردن نیست...


دوست داشتن هامونو بهم نشون بدیم قبل از اینکه به فاصله ی دو دنیا از هم دور بشیم و حسرت بخوریم

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ تیر ۹۷ ، ۱۳:۴۸
سپیدار

عجب روزی بود امروز

تو همون کانال اسرار کوانتومی که عضوم و فک کنم گفته بودم ک آموزشهاشو خریدم... مدت این یکماه فقط یکی دوتا فایلشو رسیدم گوش کنم.. طی چند روز اخیر ۳ تا درس جدیدشو دان کردم.. نکته اساسی همش یک جمله بو " افوض امری الی الله " زندگی در زمان حال و سپردن همه چیز به خداوند. ضمن اینکه بابت خطاهای گذشته عذرخواهیم و بابت نعمات سپاسگذار... و از دیروز مدام این جمله رو با خودم تکرار میکردم..

ماشینمو گذاشتم برای فروش.. دو هفته قبلم یه ماشین پیدا شد برای خرید! برا ماشینم کسی زنگ نزده بود تا جمعه که یه نفر اومد دید و امشب تماس گرفت رفتیم معامله کردیم!!! خیلی بسرعت اتفاق افتاد!!! و از ماشینی که فروشش برا من درد سر شده بود چقدر اونا خوشحال شدن... همونجاست که به عینه میبینین این پند معروفو که میگه نعماتی که شما امروز دارین و بهش فکر نمیکنین آرزوی یکی دیگست

هنوز متحیرم که چقدر سریع همه چیز انجام شد و عصری برای آخرین بار سوار ماشینم قرقی جان شدم

ولی حقیقتا اونقدری که لازم بود ذوق زده نشدم

عصری اتقاقی افتاد که هنوزم باورش برام سخته

دختر همسایه بغلی که به همراه خواهر و برادرش همبازی روزای کودکی مون بودن و بهترین خاطراتو با هم داشتیم فوت کرد

دوسال بود سرطان روده داشت و دو ماه بود که آماده رفتن بود و مرتب بیمارستان و... و ما تازه دو سه روز اخیر فهمیده بودیم مریضه! 

متاسفانه با بزرگ شدنمون از هم دور شدیم.. رفت و آمدا کم شد و حتی به صفر رسید.. دوتا دختر ۲ و ۵ ساله داره که هر از گاهی صدای گریه هاشون میاد

حالا میفهمم چرا اینقد بچه هاش اینجا بودن و وقت و بی وقت سر صدا میکردن و داد و بیداد و گریه... مادرشون مریض بوده و تو رفت و آمد بیمارستان... 

عجب همسایه های بدی هستیم... و چقدر حقیقتا زود دیر میشه

چقدر دام برای روزای بچگیمون و بازیامون گرفت... 

این موضوع از عصری چنان پکرم کرده که نمیتونم حتی یه لبخند مصنوعی بزنم...

افوض امری الی الله...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ تیر ۹۷ ، ۰۰:۰۰
سپیدار

بعضی چیزا تو ذات بعضی آدماست. هر چقدرم که بروز بشن و همراه با تحولات پیشرفت حاصل بشه بازم تو خونشونه (خون مایع قرمز رنگ جاری در رگها با خونه که محل زیستنه اشتباه نشه ) و به هر حال یه جایی نشونش میدن

وقتی پدر جان به دختر بسیار فعال و فرض و تیزش میگه "کاش تو پسر بودی دیگه من غمی نداشتم" برمیگرده دقیقا به همون ذات. یعنی اقوامی که مرد سالاری هنوز هم بینشون شدیدا دیده میشه. خب البته که پدر عزیزم به تصور خودش کلیم از من تعریف کرده! و در واقع باید بگم آرزو داشت پسر یکی یه دونش چنین روحیاتی میداشت تا همیشه و همه جا کمک حالش باشه. و روی دیگه شم اینه که اگر من پسر بودم زندگی بسی راحت تری به هر لحاظ میتونستم داشته باشم نسبت به حال فعلیم یا دست کم بخش زیادی از فشارها با توجیهات قابل قبول و بدون نیاز به توضیح حذف میشد

حالا که نشد!!

خدایا شکرت 

ساقی هر چه ریزد از لطف اوست...♡

و این برای دلسوزی مخاطب یا هرچیزی در این زمینه نبود بلکه هدف نشون دادن تبعیضیه که چه قبول کنیم چه نکنیم وجود داره


پ.ن؛

بسی به خودم عشق میورزم که امروز کلی تو آفتاب راه رفتم تا جنس مورد نظرمو که کم اومده بود بخرم و هدف از رفتن هم همون بود در واقع اما نمونه رو یادم رفت ببرم :/ 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۳ تیر ۹۷ ، ۱۴:۱۳
سپیدار

یکی از مشکلات عدیده ی مجرد بودن و با والدین زندگی کردن اینه که از صبح سرکاری یا بیرونی خسته و هلاک میای خونه و در حالی که شدیدا احتیاج به سکوت و آرامش و استراحت داری میبینی مهمون تو خونه اس! خواهر یا برادرت با بچه ی پر سر و صداشون اونم سر زده.. و حتی در طول هفته چندین بار تکرار بشه... 

نمیدونم راه حل شما چیه ولی من به فکر اینم که یه خونه برای خودم دست و پا کنم


بعد از یکماه تجربه کار جدید و داغ کردن پشت دستم مبنی بر قبول چنین کارایی حالا شدیدا دلم سکوت و تنهایی میخواد و حقیقتا دارم ازش لذت میبرم

گرچه که دیروز خیلی خندیدیم ولی کمر درد و گردن درد ناشی از پشت میز نشستن طولانی هنوز رهام نکرده

فکر میکنم این یکماه برای درک بیش از پیش رنج مردم و بیکاری شونو و حتی کسب و کارایی که خودشون شروع کرده بودن و منجر به ورشکستگی شده بود لازم بود

همیشه میگفتم آدم از هنرش میتونه کار کنه ولی تا دلتون بخواد کسایی رو دیدم که بعد از یکسال پایان کار زده بودن و میگفتن فقط ضرر... تازه باید مالیاتم بدن!!

هرچند که به هر حال تنها یک عامل باعثش نمیشه

حالا منم دارم به کسب و کار خودم از زوایای دیگه ای نگاه میکنم و باید بگم چشمام بازتر شده


نا امید نشیم. همه چیزم که عوض بشه خدای هزاران سال قبل عوض نمیشه

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ تیر ۹۷ ، ۱۴:۳۱
سپیدار