خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

۴ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

فاصله ی زیادیه از ایمانی که به زبون میاد تا ایمانی که در عمل نشون داده میشه!!

لعنت به تمام این ظواهر که فقط توهم میارن

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ بهمن ۹۸ ، ۰۶:۵۳
سپیدار

داشتن یه دوست واقعی خیلی خوبه

کسی که تو لحظات تلخ و شیرینت باهات باشه

و اون وقتا که کم میاری نذاره احساس تنهایی کنی.. حالا این دوست میتونه یه رفیق قدیمی باشه یا خواهرت یا مادرت یا یه نفر تو فامیل حتی

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۴۳
سپیدار

آدما به اندازه رازهایی که مجبورن مخفی نگهدارن پیر میشن

 

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۸ ، ۱۲:۲۵
سپیدار

بعضی اشتباها هیچ جوری جبران نمیشه

و بعضی راه هارو نباید رفت چون به امتحان کردنش نمی ارزه!

از اصول و ارزشهات هیچ وقت نباید کوتاه بیای... همه چی یه ذره یه ذره شروع میشه.. پیش میره و میشه یه گلوله ی برفی بزرگ!! 

همش فکر میکنم چرا قدم اول و برداشتم؟؟ 

خلاقیت انسان تا اونجا پیش میره که خوشبختی رو از خودش میگیره براحتی و خودشو تو چاهی میندازه که نمیتونه ازش بیرون بیاد.. انسان موجودیه که میتونه به احمقانه ترین شکل ممکن خودشو تو بزرگترین دردسرها بندازه و بعد بگه چرا من؟؟؟

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۸ ، ۰۰:۳۵
سپیدار