خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

شرمنده ام

دوشنبه, ۱۴ آذر ۱۳۹۰، ۰۷:۳۷ ب.ظ
گاهی فکر میکنی چقدر مشکلاتت بزرگن...چقدر ناراحت میشی هی میگی خدایا چرا من؟؟؟بعد به آدمایی برمیخوری که میبینی تو یک درصد از مشکلات اونارو هم نداریولی میبینی اعتقادشون به خدا چقدر قشنگههنوز امیدوارن.با همه مصائبی که به وحشتناکی یه کابوس به سرشون اومده بعد شرمنده میشی از خودتاز خودت بدت میاد....گاهیم میبینی بعضیا چه آرزوهای نابی دارن و تو هنوز تو این دنیای کوچیک سیر میکنیامشب خیلی بهم ریختمتمام مدتی که تو مسجد نشسته بودم بهش فکر میکردمخدایا شکرت به خاطر همه بلاهایی که ممکن بود سرم بیاد اما نیومدچی بگم دیگه .... جز اینکه از خودم خیلی بدم اومددیگه اینجا هیچ آرزویی ندارم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۰۹/۱۴
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.