خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

حتی یک سلام!

پنجشنبه, ۶ بهمن ۱۳۹۰، ۰۱:۱۸ ب.ظ
همیشه فکر میکردم وقتی کسی نسبت به دیگری دچار سوء تفاهم میشه لابد مقصر همون دیگریه و رفتارش و گفتارش طوری بوده که باعث این مساله شده ولی الان دیگه با قطعیت اینو نمیگم.... مدتی که دانشگاه میرفتم با وجودیکه آدم شر و شلوغیم و خیلیم اهل شوخی و خنده اما هیچ وقت نذاشتم هیچ کدوم از پسرا بهم نزدیک بشن منظورم اینه که اصلا خجالتی و کم رو نبودم که نتونم ارتباط بر قرار کنم خب رفتاراشونو با دوستام میدیدم گاهی وقتا به اسم شوخی خیلی غیر محترمانه حرف میزدن واسه خیلیا هم یه مشکلاتی درست میشد... تا یکی دو ترم اول یه کارایی کردن که منو دوستامم بکشونن تو خودشون ما هم یه اکیپ ده نفری بودیم که تقریبا همه جا با هم بودیم و فکر کنم تنها کسی که از موضع خودش کوتاه نیومد من بودم اما خب دیگه بعد مدتی دست از سر من برداشتن البته مزاحم تلفنیم داشتم که میدونستم آشنان!! اما معمولا جواب نمیدادم ولی خب همه دوستام یه جورایی قاطی شده بودن اینکه میگم قاطی شدن نه اینکه بگم همه شون رفتن سمت کارای ناجور و ... اما خب بالاخره یه چیزایی بینشون از بین رفت و خیلی راحت بودن خیلی وقتام خودشون از برخوردای اونا ناراحت میشدن ولی به هر حال روابطی که خیلی صمیمی و خودمونی بشه همین میشه دیگه با اینکه اینهمه خودمو ازشون دور نگه میداشتم اما بازم یه مشکلی واسم پیش آوردن که تا همین پارسال درگیرش بودم... یه مرد زن دار که برادر یکی از همونا بود و دست از سرم بر نمیداشت....(شاید بعدا نوشتم قضیه چی بود) شاید به نظر بعضیا بی ادبانه یا زیاده روی باشه اما حتی سلامم نمیکردم بهشون اصلا اگه میدیدمشون یا سرمو مینداختم پایین یا یه جوری رفتار میکردم انگار ندیدم... ترمای آخر بود که یکیشون به این مساله اشاره کرد و خیلیم شاکی بود... ولی یکی دو ترم آخر که درگیر کارای جشن فارغ التحصیلیمون شدیم ناخواسته زیاد همدیگه رو میدیدیم و هم صحبت میشدیم واسه هماهنگیا و...تو این جور جمع شدنا هم همیشه موضوع های زیادی واسه خنده و شوخی پیش میاد و البته شماره تلفنمم به یکی دو نفری دادم که به نظر آدمای مطمئنی میومدن به لحاظ شخصیتی اما خب کاره دیگه...پخش میشه یه همکلاسی داشتیم که متاهل بود همون سالی که دانشگاه قبول شد عقد کرده بودن من اوایل نمیدونستم اما بعدها فهمیدم و خیالم از بابتش راحت شد آخه رفتارش یه جوری بود!!! تو اردوهاییم که رفتیم خانومشو آورد.دختر خوب و خیلی آرومی بود خودش خیلی آدم شوخیه ودر عین حال خیلیم زود عصبی میشه و از کوره در میره جشن تموم شد...دانشگاه تموم شد....و دیگه ندیدمش اما یه وبلاگ با یکی از دوستام درست کردیم واسه بچه های خودمون که گهگاهی میان سر میزنن و خبرای جدید از همکلاسیامونم توش میذاریم اون اتفاقیم که واسم چند ماه پیش تو خیابون افتادو هم دوستم اونجا نوشت بعد از دو سه هفته الهام گفت آقای...سلام رسونده و خیلی ناراحت شده منم تشکر کردم یه هفته بعدش یه اس ام اس اومد.یه شعر بود.به سیم کارت قبلیم بود و من از چیزی که نوشته بود فهمیدم طرف آشناست اما شماره شو نداشتم پرسیدم و اونم یه کم قضیه رو هیجانی کردو بالاخره خودشو معرفی کرد همون آقا بود.من شماره شو پاک کردم بعد از جشن ساعت 10:30 تا 11 بود که 7-8 تا اس داد و منم خیلی سنگین جواب دادم و تشکر کردم و از بعد اون بود که دیگه ایشون هر چند وقتی واسه بنده اس میدد.اونم چه اس ام اسایی گاهیم تک زنگ میزد!! حتی ساعت 10-11 شب!!! من هیچ وقت دیگه جوابشو ندادم چون فکر میکنم حتی اگه منظوریم نداره و مثلا منو مثل خواهرشم میدونه بازم قطعا همسرش از اینکه بفهمه شوهرش با همکلاسیای مجردش ارتباط داره خوشش نخواهد اومد و الانم دوماهی هست اس نداده ولی امروز ظهر تک زد که همین باعث شد اینا رو بنویسم هر وقت اسمشو رو گوشیم میبینم واقعا ناراحت میشم نمیدونمم واقعا منظورش چیه و چرا با اینکه میبینه جوابی دریافت نمیکنه باز دست بردار نیست؟؟؟ دانشگاه که میرفتم میدونستم که پشت سرم میگن دختره خیلی غُده و فکر کرده کی هست و....شایدم بی ادب واسم مهم نبود اما گاهی بعضیا میگفتن خب زیاد سخت نگیر حالا میبینم کاش همون دو ترم آخرم خودمو قاطی نمیکردم و همونی که تو ذهنشون بودم باقی میموندم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۰/۱۱/۰۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.