دل+ تنگ = دنیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــا
سه شنبه, ۲ آبان ۱۳۹۱، ۰۳:۵۰ ب.ظ
دلتنگ که باشی جز دلدار هیچ کس به دادت نمیرسد
خدایا قدم به قدمشو یادته
منم یادمه
نمیخواستم
تو خوب از دل من با خبر بودی
با همه ی وجود پس زدم
اما.... شد اونچه که شاید نباید میشد...بعد از یکماه کشمکش
باز گفتم خدای عزیزم اگه تو نمیخوای منم نمیخوام خودت تمومش کن لطفا!
هر شب هر شب هر شب هرروز هرروز هرروز.....دعا اشک التماس خواهش....
فقط برای اینکه میخواستم اگه تو میدونی آخرش بده از همین اولش نشه...اما بازم شد!
گذشت
دیگه دیر بود برای فرار
اما.....
همیشه ادعا داشتم منطقیم ولی فهمیدم که نیستم
بدون هیچ حرفی کات کردم
بعد از اون دوباره شروع شد
گفتم خدای عزیزم کمکم کن فراموش کنم...جبران کنم
خودت دیدی که همه کاری کردم از توبه و دعا و ذکر و قرآن و کار و......................
درست روزایی که بیخیالش میشدم میومد تو خوابم!
همیشه و همیشه تکرار شد
اینقدر که دیگه از پا افتادم
نمیدونم چرا نمیخوای فراموش کنم؟
وقتی قرار نیست بهم بدی چرا کامل ازم نمیگیریش؟؟؟
گیجم...گیجِ گیج...نمیدونم چیکار کنم؟
نمیدونم تو چی میخوای؟؟
هیچ چی نمیدونم...هیـــــــــــــــــــــــــچ چیز
فقط دل بستم به امید تو...
تو خدایی
هر چیزی ازت برمیاد
هیچ کاری برات نشد نداره
همه ی ما معجزات توایم
و من به اینها یقین کامل دارم
میدونم درستش میکنی...اما چه جوریشو نمیدونم...زمانشم نمیدونم...فقط خودمو میبینم که دارم میشم یه آدم دیگه..................
۹۱/۰۸/۰۲