خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

منهای امروز

شنبه, ۱۳ آبان ۱۳۹۱، ۰۴:۱۸ ب.ظ
یه روز دیگه هم کم شد دیشب 1گذشته بود خوابم برد صبحم یه ربع به 7 بیدار شدم همسایه رو به رویی سیدن.هرسال این روز صبح دعای ندبه دارن و بعدم یه مولودی و مهمونم تا دلت بخواد میره و میاد اونجا بعضیا رو سالی یه بار میبینم باز همینش خوبه دخترشون یه سال از من بزرگتره از بچگی یا اون همش خونه ما بود یا من میرفتم(بیشتر اون میومد) دختر باحالیه.خداوکیلی هیچ چی تو دلش نیستاااا صاف و ساده حرفشو میزنه هرچند یه جاهایی زیادی رک بوده و ناراحت کننده شده اما به طور کلی منظور بدی نداره دختر شیطون و پر روییم هست(تهرانین) چند سال پیش بعد از اینکه پسر عموش ازش خواستگاری کرد عاشق شدن و مدتی که خونوادش در مخالفت به سر میبردن اینا یه ارتباط دوستانه و صمیمی داشتن(منم در جریانش بودم) تا اینکه ازدواج صورت گرفتو الانم یه پسر خیلی ناز دارن که به زودی یک ساله میشه شوهرش خیلی پسر خوبیه هر موقع این دوستم زنگ میزنه خونه مون معمولا من حوصله ندارم و ترجیح میدم از حرف زدن باهاش فرار کنم!! ولی همیشه بعد از حرف زدن کلی دلم باز میشه از بس خودشو شوهرش مزه پرونی میکنن خدا خیرش بده معمولا هم بعد از قطع کردن تلفن پیش وجدان خودم شرمنده میشم چون اون خیلی بیشتر حال منو میپرسه و من تقریبا هیچی....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۳
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.