خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

راحت شدم

سه شنبه, ۱۶ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۵۸ ب.ظ
از در به دری فردا که خلاص شدم بیمه رو بابا خودش برام فردا میگیره عکسم که پیدا کردم لازم نیس برم بگیرم ظهر خوب نخوابیدم خیلی قاطی پاتی دیدم...بیدار که شدم سرم درد میکرد الانم از همون سردرد نتونستم بخوابم دارم باز خوندن و شروع میکنم خوانندگی نه هااااا ، خوندن کتاب و میگم! به مهلا(دوستم) گفتم پنجشنبه ها منو ببره و بیاره(ماشین دستشه) کلاس البته در مقابلش قرار شد یه کاراییم براش بکنم اون که سریع قبول کرد از بس موندم تو خونه دیگه تنبلیم میشه برم مخصوصا تنهایی مامان میگه چه جوری روت میشه؟؟؟ گفتم دوست به درد اینجور موقع ها میخوره دیگه!!! تازه از خداشم باشه....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.