خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

[عنوان ندارد]

جمعه, ۱۹ آبان ۱۳۹۱، ۱۱:۱۰ ب.ظ
دیشب و تا صبح نخوابیدم از درد امروزم از بس آب سیب و چای سبز و شربت عسل و آبلیمو خوردم الان دیگه خیلی بهترم فقط سرم درد میکنه و یه کم عوارض جانبی سرماخوردگی به هر حال تمرین فردا تعطیله! نمیدونم اینم ناشکریه یا نه ولی همیشه ترجیح میدادم یه پسر بودم! بیشتر زندگیم مال خودم بود شایدم یه جاهایی ازم میترسیدن و میذاشتن خودم تصمیم بگیرم هرچقدرم خرابکاری میکردم باز بیشتر بهم فرصت میدادن کمتر احساس تنهایی داشتم خیلی نقشه داشتم با روحیه ای که داشتم خیلی چیزا رو ممکن میدیدم ولی دختر بودنم شد یه مانع بزرگ واسه خیلی چیزا نه! این یه طرفداری فمنیستی نیست صرفا یه درد دله از تفاوتهایی که ناخواسته بین منو برادرم گذاشته شده پدر مادرا همیشه میگن ما بین بچه ها فرق نمیذاریم اما عملا این غیر ممکنه! اون تونست بیشتر اشتباه کنه و بیشتر حمایت بشه و کمتر سرزنش و من با یه اشتباه تا سالها سرزنش شدم و از یه چیزاییم محروم هرچند شاید اون اشتباهم اونقدرا مهم نبود اون تونست حرفشو بزنه و بعدم کاری که خواست و انجام بده بدون اینکه صلاحیتشو داشته باشه و هنوزم که هنوزه عواقبش دامن گیر ماست ولی من حتی جرات نکردم اشاره کنم............... دختر بودن همش رنجه از همون اولش تا هرجا که ادامه پیدا کنه اگه پسر بودم....میتونستم انتخاب کنم نه اینکه انتخاب بشم!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۰۸/۱۹
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.