خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

دعوت به شام

دوشنبه, ۲۵ دی ۱۳۹۱، ۰۱:۴۴ ب.ظ
امروز کارت عروسی نسرین اومد///پنجشنبه یه شام افتادیم :)) اولین سوالی که به ذهنم رسید: چی بپوشم؟؟؟ :)))) و تداعی همه جوکایی که در این مورد خوندم نسرینم یه جورایی فکرش مث من بود (تاحدی) واسه همین دوس دارم ببینم طرفش کیه و چی شد که اینجوری شد؟؟ :)) با مامان تو بعضی موارد نمیشه هیچ جوری شوخی کرد.کاملا جدی میگیره و گارد میگیره در مقابلت :| بابا هفته پیش آب پاکی رو خیلی جدی ریخت رو دستم گفت اینبار نجات غریق قبول شدی که هیچ....نشدی دیگه ولش کن :| من: چشم :|.....................(حالا خوبه همش یه دفه رد شدم ) و اگه نشم دیگه چیزی برام نمیمونه.....هرچی هست خواسته ی دیگرانه که خودشو نشون داده خدایا نمیشد ؟؟؟؟؟ لابد نمیشد دیگه!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۱/۱۰/۲۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.