خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

[عنوان ندارد]

جمعه, ۴ مرداد ۱۳۹۲، ۱۱:۱۵ ق.ظ
یه وقتا خدا یه جوری آرومت میکنه که توش میمونی انگار اصلا انتظارشو نداشتی با اون حالی که بهم دست داد.... خیلی بهم ریختم انگار تمام امیدم تو یه لحظه نابود شد نمیدونم چقدر اون پایین موندم ولی همین که اومدم بالا..... تو چند دقیقه ورق برگشت گرچه بی فایده ولی یکی از چیزایی که باید میبود تا آروم بشم و دیدم و فهمیدم! حالا از اینجا به بعد خیلی کند میگذره تا خبرا برسه راستش بقیش اونقدرا هم برام مهم نیست! همین یه دونش خیلی مهم بود که خدا رو شکر درست بود بقیه از سر کنجکاویه فقط میگن خیلی از نوشته هاتو نمیفهمیم!!! راستش اینه که هیچ وقت دوس نداشتم جار بزنم زندگیمو ولی مینویسم تا خفه نشم اینجایی که کسی نه منو میشناسه نه خانواده مو نه گذشته و حالمو تا بخواد نصیحتی کنه و نمک به زخمم بپاشه
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۰۴
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.