خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

تنوع یا تهوع

سه شنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۲، ۰۶:۲۴ ب.ظ
نمیدونم واسه همه همینطوره یا منم که اینطوریم تا وقتی ندارم غصه ی نداشتنشو میخورم وقتی به دست میارم برام بی اهمیت میشه باز اگه از دست بدم دوباره غصه میخورم.....و همینجور ادامه داره!! ======== وقتی وارد یه خانواده ی جدید میشی کلی تفاوت تربیتی و فکری هست که کم کم خودشو نشون میده اوایل سخته ولی به مرور با بعضیاش کنار میای و بعضیاشم ب راحتی میپذیری و بعضیاشم اونا از تو میپذرین اما خیلی زمان میبره تا جا باز کنی و راه بیای حالا تصور کن این دوتا خانواده از دو تا استان و دو نقطه ی مختلفم باشن!!!! حالا تفاوت لهجه و زبانم بهش اضافه بشه....چه معجونی! این وسط باید یه دلگرمی داشته باشی که بتونی ادامه بدی وگرنه خیلی زود وا میدی حکایت عروس اصفهانی ماست که امروز از سردی ما مشهدیا خیلی شاکی بود حقم داره. البته نباید یک طرفه با قاضی رفت مادر من سالهاست با جماعتی از شمال غربی داره زندگی میکنه فارس و ترک........ ولی اعتراف میکنم منم مدتهاست که از مردم این شهر دلگیرم از سردیشون ... خیلی دلم میخواست از اینجا برم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۱۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.