خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

خانه ی دوست

شنبه, ۲۶ مرداد ۱۳۹۲، ۰۵:۵۳ ب.ظ
فردا بعد از مدتها میرم حرم البته هفته پیش درست روز عید بود که رفتم..... به رسم مشهدیا وقتی میخواستیم جنازه رو تو حرم طواف بدیم..... ولی ایندفعه میرم زیارت گرچه این روزا خیلی گریه کردم ولی هنوز خیلی پرم اینقدر که دیگه اشکام بیرون نمیریزن شاید آروم شم و از این بی تفاوتی و بی حالی بیام بیرون از دوشنبه هم سرکار...... اونجا زمان زودتر میگذره انگار انرژی زیادی ازم رفته مثل بیماری که خون زیادی ازش میره و دیگه کاری از کسی برنمیاد تا اینکه بهش خون بدن و زمان بگذره و خونسازی کنه.... امروزم به هر زوری بود یه کم کار کردم.... شاید فردا بهتر شدم
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۵/۲۶
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.