خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

رفیق

دوشنبه, ۲۵ شهریور ۱۳۹۲، ۰۴:۳۸ ب.ظ
اینطور که بوش میاد فردا باید تنهایی برم حرم اینجوری بیشتر دوست دارم دوست داشتم شبای عید میرفتیم بیرون و یه کم چراغونیارو میدیدیم.....شلوغه!!(حرف همیشگی آقای پدر)  تو شیفت داشتم میگفتم دوس دارم وقتی میرم خونه هیچ کی نباشه (غیر از مامان و بابا) حتی خواهر و داداشم ولی امروز مهمونم داریم... قبل از اینکه راه بیافتم مامی زنگ زد گفت ما داریم میریم... از6 که اومدم تا 20 دقه پیش تنها بودم...خوب بود بعد از مدتها موزیک و بدون هدست گوش دادم و باهاش خوندم...این کارم خیلی دوس دارم که مدتی ازش خبری نبود.....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۲۵
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.