خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

حقیقت وارونگی

پنجشنبه, ۷ آذر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۱ ق.ظ
حقیقت اینه که دلم میخواد بنویسم اما نمیدونم از چی و کجا؟؟؟ واقعیتی که تو دنیای بیرون هست یا واقعیت درونم که مدام انکارش میکنم! انتخاب سختیه نمیخوام از نوشته هام حس انزجار و بی حالی و افسردگی به خواننده دست بده افسرده نیستم، فقط جوابی برای سوالم پیدا نکردم! سر در گمم انتظار میکشم...همین ذهنم آشفته است...گاهی از افکارم خسته میشم مثل خیلی وقتا که میخواستم حرفی بزنم و کلی حرف داشتم اما درست تو لحظه ای که باید میگفتم لال میشدم..... حالا همه ی حرفام تلنبار شده...همه شون شدن سوالای بی جواب و من از خودم متعجبم که چرا چنین کردم؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۰۷
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.