خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

هوای دلم

پنجشنبه, ۲۱ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۱۵ ق.ظ
این سکوتی که به لب دارم و فریاد به دیدههرگز نه کسی محرم دل بود و نه یک تن بشنیده می خندم و زهر آبه آن نوش بجانماین نیش که می نوشم از اندیشه خنده تنهایی و رسوایی من ورد زبان استفریاد رسی نیست از این خیل بظاهر شنونده این آینه بخت من است ، از پی آن سنگهر جا که روم سست تر از سنگم و آخر شکننده یادم به ادیبی است که از زخم سخن گفتزخمی که بروحم زده چون موش جونده کو مسند عدلی و چه کس قاضی دهر استکو جرم که این حکم نوشتند به پیشانی بنده این گردش و این ها همه ظلم از طلب چیست ؟سخت است بفهمم ، عادل همانی است که این دایره کنده !!! دلم گرفته ای دوست...هوای گریه با تو! یعنی واقعا اینقدر منطقی بودی و نمیدونستم؟؟؟؟؟ اینقدر برات مهم بود مزاحم نباشی و باعث ناراحتی نشی و نمیدونستم؟؟؟؟؟ پس چرا از اول اینجوری نبودی؟؟؟ چرا هر وقت گفتم انکار کردی؟؟؟
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۹/۲۱
سپیدار

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.