خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

آرزوی دیرین

جمعه, ۲۹ خرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۴۴ ب.ظ

آرزویی دارم بزرگتر از همه ی آنچه که برایم برآورده ساختی

و سخت تر از هر سختی و

شیرین تر از هر آسانی

امشب و تمام شب و روزهایم، تو را..تنها تو را آرزو میکنم

روزی سخت در آغوشم خواهی کشید و من نیز سخت برایت خواهم گریست

از تمام خارهایی که در سفر به پایم رفت و گرد و غباری که به چشمانم نشست

آنقدر میگریم تا در آغوشت به خواب روم

خوابی به اندازه ی هزاران سال

تا خستگی عمری راه از تنم به در آید

خجسته باد آن لحظه که بیدار شوم

و تمام خوابهایم را فراموش کنم

هیچ شعفی بالاتر از این نمیتواند رخ دهد

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۳/۲۹
سپیدار

نظرات (۱)

روح اسیر در تنگنای محدودیت جسم عزم پرواز دارد... و چه سخت است مواظبت از سبوی ایمان و نشکستنش، و تحمل حکمتهای سخت خدا، عبور از پاگرد اتفاقات و بالارفتن از پله ها پله پله تا خدا...

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.