خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

داستان سپیداری که قد میکشد

خود ناشناخته ی من

سپیدار درختی برگریز است که برگ‌هایش پیش از ریزش،رنگ طلائی روشن تا زرد به خود می‌گیرند
ریشه هایی بسیار قوی و نفوذگر دارند...
**********
سپیداری که به باران می پیچد
عاشق باران نیست
می خواهدمسیرآسمان راپیداکند

طبقه بندی موضوعی
بایگانی
آخرین مطالب

آخر کار

سه شنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۴، ۰۷:۴۲ ق.ظ

دلم روزهایی را میخواهد که چشم به راه تابستان بودم

روزهایم را آرام آرام میگذراندم

زیر سایه ی درخت مِیم دراز میکشیدم و چه خوشبخت بودم با قالیچه ی کوچکم

دلم برای تعطیلات واقعیم تنگ شده

برای روزهای راحت نفس کشیدن

راحت خوابیدن

بدون فکر

بدون دغدغه

بدون دلتنگی..

دلم یک زنگ تفریح همیشگی میخواهد..

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۶/۲۴
سپیدار

نظرات (۱)

بلاگفا ناساز شد سپیده پر از راز شد پنجره نیمه باز شد هیچی دیگه ما هم اومدیم ازپنجره سلامی بگیم و یه عالمه آرامش برات آرزو کنیم. بلاگفابمیره انشالله... حق یارت
پاسخ:
خیلی رو اعصابه لعنتی قربونت دوست گلم ♥

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.