وجودِ تلخ
جمعه, ۴ دی ۱۳۹۴، ۰۸:۰۷ ب.ظ
امروز بی پرده از تو میگویم
دلم گرفته
از تو
و تمام روزهای بودن و نبودنت
چقدر خدا به بعضی مخلوقاتش قدرت میدهد
با کلامی دلگرم میکنند و با کلامی آتش میزنند به تمام گرما
هنوز جرئت فکر کردن به این گذشته ی تاریک را ندارم
خیلی تلخ بود و خیلی گزنده
روزی که دیگر هیچ وقت این من، من نشد!
شاید نمیدانی اما همه چیز را خراب کردی ..همه چیز
دیگر نتوانستم باور کنم
ایمان بیاورم
بسازم
...
انگار یک چیزهایی به شدت درونم فرو ریخت
انگار مدتهاست کسی اینجا مرده است و هنوز دفن نشده
حتی مرگش هم باور نشده
آری کسی مرده و سالهاست که برایش سیاه میپوشم
شده ام یک آدم کوکی
کسی که تمام زندگیش در کارش خلاصه میشود
از تو ترس را به یادگار دارم
و تنفر
تنفر و دوری از هر آنچه دوست میداشتم و تو هم دست رویشان گذاشته بودی
شاید دیدارمان به قیامت باشد اما
دل خوشم به خدایم
روزی انتقام مرا سخت از تو خواهد گرفت..
دلم گرفته
از تو
و تمام روزهای بودن و نبودنت
چقدر خدا به بعضی مخلوقاتش قدرت میدهد
با کلامی دلگرم میکنند و با کلامی آتش میزنند به تمام گرما
هنوز جرئت فکر کردن به این گذشته ی تاریک را ندارم
خیلی تلخ بود و خیلی گزنده
روزی که دیگر هیچ وقت این من، من نشد!
شاید نمیدانی اما همه چیز را خراب کردی ..همه چیز
دیگر نتوانستم باور کنم
ایمان بیاورم
بسازم
...
انگار یک چیزهایی به شدت درونم فرو ریخت
انگار مدتهاست کسی اینجا مرده است و هنوز دفن نشده
حتی مرگش هم باور نشده
آری کسی مرده و سالهاست که برایش سیاه میپوشم
شده ام یک آدم کوکی
کسی که تمام زندگیش در کارش خلاصه میشود
از تو ترس را به یادگار دارم
و تنفر
تنفر و دوری از هر آنچه دوست میداشتم و تو هم دست رویشان گذاشته بودی
شاید دیدارمان به قیامت باشد اما
دل خوشم به خدایم
روزی انتقام مرا سخت از تو خواهد گرفت..
۹۴/۱۰/۰۴